|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی ویژه ی 8 مارس |
از کتاب "
دنیا خانه ی من است" برای مسافرت، می خواستید چند نصیحت ازمن زاد راه شما باشد؟ مضایقه نمی کنم. آنچه را که می خواهید از زمانی خیلی پیش در شما نطفه داشته است. شعر هم همینطور است: باید نطفه گرفت، مثل زن ها آبستن شد، تحمل کرد مهیا کرد و زایید. پس از آنکه نوزاد خود را دیدید به یاد داشته باشید چه مرارت ها و چه تحمل ها یی در کار بوده است و چه مقدار درمان برای به وجود آمدن آن به مصرف رسید. متوقع نباشید که نوزاد شعر شما فورأ مطلوب همه باشد. با مقدمه نویس های ناقابل همدست نشوید که طرح مقدمه ای را بکشید تا مثل بوق در گوش مردم جا باز کنید که: بله شعر شما درجه اول است و شما بزرگترین شاعر زمان خود هستید! گویا بارها برای شما گفته ام اما چه ضرر دارد که تکرار کنم: شما را زمان به وجود آورده است و لازم است که زمان شما را بشناسد. افرادی که از شما پشتیبانی می کنند مثل خود شما هستند. یک خودخواهی است که از شما به دیگران انتقال یافته، در لباس دوستی یا سایر اغماض اجتماعی. فردی که حاصل نظر زمان است و در آن خیلی از خلایق آمده و رفته اند، بگذارید چنان پشتیبانی داشته باشید. رنگ شراب را باید موقعی دید که ته نشین کرده و دُرد انداخته باشد. اگر شما پیش از وقت درصدد استفاده از آن هستید، اشتباه می کنید. جلب پسند مردم، شما را گول زده است و نتیجه ی آن گرفتاریهای زندگی شماست.
سر به کار خود و بردبار باشید. با همه تفاخرات و
تعیّنات شعر را وسیله ی ابراز معیشت نکنید. در آن وقت که شما پسند مردم را
می پائید صد در صد خود را نزول می دهید. اگر شما چیزی بالاتر و بهتر از
مردم هستید، این بالاتری و بهتری را ضایع و لکه دار و کمرنگ ساخته اید. شعر
را بگویید برای خود و مثل خود، اگر این رنجی است برای شما، بیهوده در
پیرامون این حرفها می گردید. می دانید من از چند قطعه شعر خود که به
روزنامه ها داده ام و آنها هم بنا به عادت خودشان، مانند تعارفات دیگر، در
تعریف من آب و تاب داده اند، بسیار دلتنگم. مثل اینکه خاری بزرگ به پای من
چسبیده. مثل اینکه کفش هایم از گِل سنگین شده و نمی توانم راه بروم. مثل
کسی که مورچه ها به او چسبیده اند. بهمن 1324
|