بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی ویژه ی 8 مارس |
7 شعر از و. م. آیرو (وریا مظهر)بی دليلبرخی از واژه ها (بسته به نوع و شدت ضربه های ما)آواهای مخصوصی توليد می كنندمثلاً با تلنگر به گيجگاهِ واژه ی "خواننده"ما صدای "دينگ" می شنويمبا كوبيدن مشت بهميان فرقِ "پناهنده"،صدای "دانگ"و با خوردن لگد بهپهلوی "نگارنده"، صدای"دانگدينگ،دينگدانگ"ناقوسهاتازگیهيچ صدايی نمی دهند،حتی اگر اين ميانكسی بی دليل از ميان برخاسته،و آنسوترمرده ایبی دليلبه پا خاسته باشد.نشانه هايی از يك بودنبوده ای یک زمانهمينطوری هم كه نه، كافی نيستاينجا چيزهايی ـ نشانههايیهستندكه از بودنت در گذشته گواهی می دهند:یک لنگه جوراب شطرنجی،یک جفت دستكش ريشريش،یک عدد ساعت سيتی زن كه پارسالطی زدوخورد با راننده ی پفيوز اتوبوسشيشه اش شكست وعقربه ی دقيقه شمارشتِقیافتاد،عكسی از كودكی ات:زل زده به دوربينايستاده كنار پدرو یک غريبه ی ديگركه هر چه به مغزت زور می زنینمی شناسی اش (شايد برادرت)،یک كاندوم،چند نخ سيگار،و 200 يوروبهعنوان آخرين بُردِ تو در آخرين قمار.آخرين قمار؟!نه،هستی هنوزهرچند اينجا ديگرچيز ديگری برای گواهی دادن نمانده است، ـبهجز بدنتو روحتكه تا امروزهركار كرده اندو هرجا كه گشته اندهنوز همهيچ ردی از تو پيدا نكرده اند...
بهوسعت کف دست
بهعنوان يک انسان
بدون مرز
هلسینکی با 40 درجه زیر صفر- چاقوخوردن یک زنِ سیاه میانسال بهدست شوهرش - یک سنجاق کراوات - دو دستگاه ساختمان کلیسای ارتدکس و چند چیز دیگر، مثل: صنعت کشتیسازی - یک ورقه تمبرهای تازهچاپشده و پاهای دراز -
نشسته
بهسمت
چوپان غمگين
شبها تا خوابم بگیرد
حشرات سیاه
توی آسانسور شیشهایِ
"برج ساعتی"
*دوران سياهِ خونه به دوشی تموم شد:واسه ت يه خونه خريده موسط جنگل، لبِ درياديواراش ُبلن تر، مطمئن تربالكون: شيشه ای، درا: كشوئیاز همه ش جالب ترپنجره ی كوچيكِ بالای روشوئیِ توالتهكه هركدوم از ما به نوبت می تونهفرار و گم شدنِ كاملِ اون يكی ديگه مونو از توش ببينه...
مصاحبه ی کوشیار پارسی با و. م. آیرو
|
|