بایگانی صفحه اول تازه های شعر کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی ویژه ی 8 مارس |
علی طبیب زاده
1-1-2005
زمين، زير پای شهرم پوست انداخت چهره برافروخت و قلب ها پراکنده شد
در فرودست دامان ِ خاکستری خواهرم ، ... مادری شاید، به سیاهی نشست
اکنون عقيق ِ صدای آب بر پيشانی ی دیوار وداع ِ ناگزير را فرياد می زند
سايه های حقيرِ شب در فضا لبالب می شوند جغد ها به لانه ی تنهايی شان می خزند و دستان تن آورِ مرگ در ميهمانی باد می رقصند
اینگاه زمين، زير پای شهرم پوست می اندازد، چهره بر می افروزد و قلب ها پراکنده می شوند ...
ای آبی سترگ! گفته بودمت به خشم خواهی آمد، روزی در شعری!
سبزآبی! خشم تو اما کم شدن ماست
رقص مرگ کاج زخمی بر آب و ما چه حقیر با شانه های آهنین
نِِيون های چشمک زن شهرتان از اینجا پیداست همه کجایند؟ شهرمن کجاست؟
قوم ِ افسانه ایپهندشت ِ ناب ِ مصيبت،از پشت ارتفاع موجدر قاب ِ فُسيلیو در جامه ی سياه و فاخر ِ تاريخی اش>به من می نگردآفتابدر پس ِ بی قراری اشسياه ...سياه و زخمیاز دستان تهی از فانوسشتکرار به تنم می ريزدپرنده های نازکبال ِ خيال،گويیدر قفس ِ صيادان_با ابزار های هزاران ساله شان،از گونه های سُربی ِ پشت ِ بام و باروتفرو می چکندعــشق
تفِ سياه صحرا رادر می نوردددر شن زارهای سنتیِ خشنو دريغاقوم ِ افسانه ای مرانمی جويد.عابران ِ چراغ بدستِ کمياب،پشت ِ بيـشه های هجرتدر غايت بی رنگیمی زی اندعاشقان؛تنديس ِ شقايق رادر هفت توی ترسپشت ِ فردا هاپنهان کرده اند،آنجا که،وحشيانه هابه خاک نشسته اندرخنه ي ريـشه های سياه،درقلب ِ ريشه های آبی افسانه ای،در قله ی صدفی انديشه هاو گرد ِ ستون مرمرين ِ استواری،پيکرهای انتظار هزار ساله،در ايستگاه های متعدد ِ صبوریبه پيشبازِ لحظه های سپيداز تارهای تعصب آويزاندعامندان ِ خود يافتگی،در دامان ِ زردستان ِ بی فردايیزير ِ شلاق ترسدندان به دندان می سايندوخواب اينجاست، ديگرخواب های پر رؤيارؤياهايی از جنس ِ انديشه های دورکه بوی هجرت و بقا می دهددر اين خاکستری ممّتدبا کوزه های تَف دارحيفا؛زير بلند ترين آبشارِ کمال ايستاده ايمو می سوزاندهنوزبخار خشک و داغ کوزه هامان،تن ِ خيس و سرد آبشاران را.
Copy right 2005 حق چاپ، کپی و ترجمه برای سراینده محفوظ است.
|
|
|