![]() |
واژهیِ سوررئالیسم همواره ما را به زادگاهش پاریس میبرد. سال 1924 میلادی سالِ ظهوراولین سوررئالیستها در فرانسه است. در سال1966 مارکس والتراسوانبرگ به مناسبتِ مرگ آندره برتون در دفترچهیِ یادبود آخرین نمایشگاهی که توسطِ سوررئالیستها برپا شد، نوشت: " یک آتشین قلب خاموش شد". گویا مرگِ اندره برتون مرگ سوررئالیسم هم بود، زیرا که پس از این تاریخ تا مدتها نام این مکتب از اذهانِ روشنفکران پاک شد. اما به واقع اینطور نبود و سوررئالیسم با به صحنه آمدن نامهائی چون مارکیس دِ ساده، بودلر، رمبو، لاترِمونه، آپولینیر، آلفرد جری، جک وچه، پییر ریوردی و دیگران دوباره زنده شد و جاوید ماند. مارکیسِ دِ ساد با اورتیسمِ سرد، بودلر با الماسهایِ سیاهِ تراشیده، رمبو با چراغانی یا تنویرِ مدرن، لاترِمونه در جنگِ تن به تن با خدایِ مسیحی، آپولینیر وفانتزیِ بی حد و حصرش، آلفرد جری با شوخیهایِ گستاخانه، جک وچه با مسخره کردن هنر، و سرانجام پییر ریوردی با آوردنِ حجم در شعرمکتبِ سوررئالیسم را ماندنی کردند و بدین ترتیب امکان تعریف این مکتب فراهم آمد. من با ذکر این مطلب که سوررئالیسم از دادا زاده شد به این مختصر تاریخچه اکتفا می کنم و به سوررئالیسم در کشور سوئد میپردازم. درهنر نقاشی تاریخِ سوررئالیسم سوئد با نامِ رگناروُن هولتن گره خورده است. در سطوحِ آکادمیک ما با نامهائی چون اینگِمر موبرگ و ماتیاس فورشهاگه برمیخوریم، اما هیچیک از این نامها در حینِ حیاتِ خود جدی نگرفته شدهاند و گفتهها و آثار آنها به تمسخر گرفته شده است. سال 1928 همزمان با فعالیتِ گروه سوررئالیستهائی چون آراگون آرتاود، باتیل، سرِوِل، دِسنوس، الوارد، لیریس و پَرِت یکی از مجلات کشور در رد و استهزایِ سوررئالیستها نوشت:" سوررئالیسم با یادِ پاسبانِ رشوهنگیرش دکتر آندره برتون، این تنها پیروِ باارزش، هنوز زنده است." انتقادهائی از این دست در تاریخِ سوررئالیسم سوئد کم یافت نمیشود. اما آنچه اینجا حائز اهمیت است ذکر این مطلب است که در کشور سوئد- به جز گروهِ هلمستاد- هرگز دسته یا گروهی که سوررئالیسم را پیگیرانه دنبال کرده باشند وجود ندارد. گروه هلمستاد عمدتأ متشکل ازهنرمندانِ نقاش بود اما نویسندهگانی چون گونار اکه لو، لوند کویست و بعدها اریک لیندهگرن از این گروه پشتیبانی کردند. عمر گروه هلمستاد چندان طولانی نبود و چندی نگذشت که اعضای این گروه یکی یکی از جمع جدا شده و به دوستانِ خود پشت کردند. اغلب در پاسخ به دلیل این جداییها گفته میشد " آنها با پشتِ پا زدن به تعریفهایِ اندره برتون به مُخِ خود بیاعتنا شدهاند." در کشورهایی شمالی یا اسکاندیناوی ویلهلم بیرکه– پِترسِن اولین کسی بود که کتابی در بارهیِ سوررئالیسم نوشت. فروپاشی گروه هلمستاد به مرگِ سوررئالیسم، بلکه افرادی چون فُلکه دالبرگ و اسون الفونس و بعدها چند تن دیگر بهوطور انفرادی نیرو و استعداد خود را صرفِ سوررئالیسم کردند. از میانِ خیلِ سوررئالیستها رِد. لسه سودربرگ، سی نام را برگزیده وِ در کتابِ « لبهایِ چشم بسته میشود- سوررئالیسم در شعر سوئد» (1993) جمع آوری کرده است. لسه سودربرگ در مقدمهیِ کتابش مینویسد:" میتوانست چهارده یا بیست و چهار یا چهلو چهار نام باشد.." (ص. 10) اینجا دو قطعه شعراز شاعرانِ سوررئالیستِ سوئدی از این کتاب انتخاب و ترجمه شدهاست:
شعررویائی گونار اکهلو
گونههایش مثلِ بالهایِ پروانه است و خاکسترِ روشناش درونِ دستهایم میماند. انگشتانش شکلِ فلوت است و پوستش مثلِ پردهیِ صدفِ زهدانِ گوشماهی. فقط یک ستارهشناس با کلاهِ مخروطیِ میتوانست فال بگیرد در شکمبهاش که سرشار از ستاره بود: پیچیده در ابرهایِ پرچین و شکن از زبانههایِ درخشان و لرزانِ پارچهای، تن بیشکل و ناتمام میدرخشد زیرِ چشمبند ناپیدایِ خواب.
شعری برایِ عکسم اریک اولسون
بر ساحلِ دریائی ماهیگیری بهسوی خشکی میآید. طنابهایش را در آبهایِ فراموششده میکشد- از عمق پنهان گلها میاورد. در گوشش آهنگ صدفی درتاب است و آوازی در راه. چشمِ روشنِ روز میانِ دندانهایِ نیشِ جزیرههای سنگی بیصدا میافتد. از تارهایِ طنابِ ماهیگیری گلها میرویند، قد میکشند بر خنکایِ نشیبها بر کمربندِ نارنجیِ غروب – ستاره میشوند در گوشهیِ پنجرهیِ شب. استکهلم اکتبر دوهزارو هشت
اسامی: André Breton – Max Alter Svanberg – markis de Sade – Baudelaire – Rimbaud – Lautréamont – Apollinaire –Alfred Jarry - Jacques Vaché – Pierre Reverdy – Dada – Ragnar von Holten – Ingemar Moberg – Mattias Forshage – Aragon – Artaud – Bataille – Crevel – Desnos – Eluard – Leiris – Péret – Halmstadgruppen – Gunnar Ekelöf – Lundkvist – Erik Lindegren- Vilhelm Bjerke- Petersen – Folke Dahlberg – Sven Alfons – Red. Lasse Söderberg – Erik Olson -
Söderberg. Red. Lasse (1993); ”Ögats läppar sluter sig”. FIB;s Lyrikklubb.
|