|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
شعری از خوآن کارلوس مستره کوشیار پارسی خوآن کارلوس مستره متولد 1957 در ویافرانکا دل بیرزو (Villafranca del Bierzo) اسپانیا. شاعر و نقاش است. برای گراورهاش جایزههای بسیار و برای مجموعه شعر "گور ییتس" جایزهی Jaén در سال 1999 دریافت کرده است.
آنچه از خود میدانم
اینجا، زمان شکفتن ِ بُداغ ِ بنفش تابستانه و هویج تلخ ِ سبز زاده شدم. زاده شدم میان رُزهای پژمرده و گیاه ِ خشکیدهی باغهای رویا. به کوچه باغهایی که هزاردستان میخواند و شبنم، بلور مینشاند بر برگ؛ به صبحها. درست مثل برگی که میافتد بر گوری، با زادنام پا بر این سنگ گذاشتم و نور چشمانام را زد. از آن سان که مردی به حرفهی موسیقی، نجاری یا سنگتراشی و شنیدن صدای تیشه و نپرسیدن. سخت دل و بیراه زاده شدم اما شما دست ِ نرم ِ بهار سویام گرفتید. او که بر فصلها میدمد و درخت ِ مرده سبز میکند دید که این شاخهی جوان نسوخت. روزهام به بیتفاوتی در برابر آنکه شیفتهی نور ِ خود بود و عشق را از خانه میراند. شاد همچون کسی که بر درگاه ِ خانه برابر دریا میایستد به احساس ِ خوش از کنار دلبر ماندن تا همیشه. پیش از آنکه قلبام احساس کند زاده شدم اینجا و زنی ظریف همچون مادر به سایهام نزدیک شد. از همان زمان دلتنگ و اندوهگین بودهام چرا که ستارهها و دانههای باران و ماسه شمردهام. از بیگانه خوبی ِ زمین آموختم و از خود هیچ جز تردیدی بی انجام. دیدهام انسانها را که به آسمان مینگرند انگار به جست و جوی زندگی که دست ردی بود بر سینهشان. رنج بردهام بسیار رنج بردهام و در نبستهام به روی کسی که از نفرت آکنده بود. آنکه خود شناخته است و پنهان میشود از انظار نزدیکتر به دل ِ من ایستاده. دیدهام که پرندهگان در پرواز معمای آسمان گشودهاند. اینجا زاده شدم کنار سنگی از کلونی* هماینجا که تلفونی** سر از میان هرزهگیاه برمیآورد. خوشبخت نبودهام اما حافظهام خسته است از باران و انتظار ِ تو. خوشهی پر برکت ِ رنج درمانده از ما هر چه دورتر شدم بیشتر دوستات میداشتم. و چنین بودهام زیر آفتاب و کنار چشمه هماینجا که تندیسها میآیند به نوشیدن از اعماق ِ جهان. و به روزی درخشان و ناب چون امروز نیاز ِ جانم شاید به روزنه نزدیک شود. و در دیدن ِ تن ِ پوشیده از گلبرگ بیرون رود از خود تا گم شدن در او. دوستات داشتهام روستای میان ِ دو رودخانه هماینجا که دلام واژه و شادی از خود زدود.
از مجموعهی Antífona del otoño en el valle del Bierzo (Madrid, Rialp, 1986)
* کلونی (Cluny) شهرکی است در فرانسه که به سال 909 و 910 دیر معروف آن بنا نهاده شد. دیر ِ مبلغ ِ تقوا بر اساس مقررات پیشنهاد شده توسط پاپ بندیکتوس. نیکوکاری از اهداف ساکنان این دیر بود. برای آگاهی بیشتر: http://en.wikipedia.org/wiki/Cluny_Abbey ** گل تلفونی / پروانش، با نام انگلیسی Myrtle و لاتین Myrtus، از خانوادهی Myrtaceae، کنار دریا میروید و گل خوشبویی دارد. به باور افریقاییان و ساکنان حاشیهی مدیترانه، خوشیمن برای ازدواج و باروری.
|