|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
شعری از مینا درعلی پلاک من
زندگی پارس میکرد و پاچه هایم را می گرفت در کوچه های بن بست! جامعه هنوز بیمار بود و در تنها بیمارستان عمومی شهر بستری!! من و تو و همه آدمهای کلاه به سر هم بسترش می شدیم تا حامله ی تاریخ های تکراری تکرار شویم ،ما!! سگ همسایه پارس میکند و من کوچه ای را که هنوز 196 سایه بر دلم دارد به جامعه ای می سپارم که کو چه هایش هنوز بن بست است!!! دوباره کوچ می شوم به تکرارها تا حامل ِ خود نشوم که چشم اسفندیار بزاید مرا در هزار پاره ی این هزاره ی بیمار!!! |