|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
1
نگاه
کن !
ببین
چراغ
نگاهت
چه
بیهوده
می
سوزد
اندوهت
را
عریان
کن
،
دختر
تنهایی !
هنوز
هم
در
حوالی
دریا
مردی
در
انتظار
تست
که
لبخندهایِ
قدیمی
ات
را
دوست
دارد
به
یاد
آر!
2
اتاقی
به
هیئت
تبعید
فنجانی
چای
کهنه
جوش
طعمِ
تاراجِ
طلای
سیاه
شبی
پر
از
ته
سیگار
و
دستی
که
بن
بستش
را
تکرار
می
کند
3
حلقه
هایِ
علاقه
غربتی
دارند
که
دستهای
شان
در
نمی
یابد
تنهایی
بزرگ
کفشهای
کوچک
و
دلشوره
ی
دریچه
ی
زانو
شکسته
ای
که
منم
آه
لا
لایی
تکه
رویایی
در
بالشِ
کابوسم
بتکان!
4
دریا
که
دلش
بگیرد
وای
به
حالِ
ماهیِ
رودِ
گل
آلود!
5
آدم
در
این
اتاق
حوا
در
آن
اتاق
از
سومین
اتاق
بوی
گریه
ی
سیب
می
آید !
|