ویدا فرهودی



 farhoodi

 

دوران دبستان و دبیرستان را در مدرسه های فرانسه زبان به پایان رساند و سپس در رشته ی علوم سیاسی به ادامه تحصیل پرداخت. دل مشغولی او اما همواره هنر(نقاشی و خوشنویسی) به ویژه شعر بود.

او از سال 1999 در فرانسه زندگی می کند.

از او مجموعه شعر های زیر در خارج از کشور،پس از چهار دفتر در داخل ایران منتشر شده است:

 

"بی مقدمه"(انتشارات گردون-آلمان 2006)

"سکوت اگر که بشکند" "(انتشارات گردون-آلمان 2009)

"بر بال غزل"(اتتشارات فروغ-آلمان 2011)


 

آتشی سیاووشی

 

مرا کجا است هراس از نهیب چاووشی
به ســِحــرعشق، نیابـَد صدا ،فراموشی

از آن زمان که ببالید دختری در من
طنین شعر شدم، رغم رسـم خاموشی!

زبان سرخ قلم را به رقص چون آورد
تپید دررگ من آتشی سیاووشی!

مدام تقیه مرا درس خفتگی می داد:
که درکرشمه ی واژه، ز چیست می کوشی!؟!

تو دختری که اسیری، به حکم نصّ صریح
به گفته هـای خداگونگان، مباد بخـروشی!

و بیش و بیش بخواندم به هر طرف امری
رساله ها همه در نـدبه و سیه پوشی

و چون که عطرشرابی مشام را آکــَند
عجوز زهـد بگفت ام:"مباد از آن نوشی!

که این پیاله ی خونین تمامی اش ننگ است
حذر که عقل و دلت را به کـفر بفروشی!؟

بس است یک دو سه پیمانه زین حرام، تو را
که جان خویش سپاری به عشق و مدهوشی..."

نه... ! گفتمش و به شعرم پیاله ها دادم
رساندمش به چکادی، چکاد خود جوشی

به نا شنیده و بر هر ندیده شوریدم
در امتـداد زمانی، به قدر مدهوشی!

رسد به اوجِ حقیقت مگر رسالت شعر
رها، رها و برهنه، چنان هماغوشی...

کنون که عشق چو خون در رگ غزل جاری است
فرا ترم ز خموشـی و هر فراموشـی...
                              

 
2012

زن بودن اگر جرم است...                                                                               پیشکش آزاده زنان در بند

 

درتنگه خاموشی آزاد چنان بادم

آن سوی فراموشی صد حنجره فریادم

 

باورنکنی بشنو بی دغدغه و پروا

هر روزه پیامم را ، بر زنجره ها دادم

 

در حبس شدن پوچ است، اندیشه چو در کوچ است

می شورم و می بالم، دشنام به شیادم

 

دشنام چه گفتم من، با دشنه ای از گفتن

ویرانه کنم خفتن، افشاگر بیدادم

 

زن بودن اگر جرم است، من جرم شدم یکدست

ور خصم گلویم بست، از حرف نیفتادم

 

آواز شدم یک سر، تاشهر کند باور

چون واژه گشاید در،از هرچه غم آزادم

 

زایم غزلی نم نم، آن سوی تر از ماتم

شیرینی پیکارم، سرسختی فرهادم

 

در یاد تو می مانم،کز عشق همی خوانم

بشنو سخن سرخم، شوریده چنان بادم

 

پاییز ٢٠١٢