شعرهایی از:

اینگه بورگ باخمن
و
گل بهار کولتور

ترجمه: اقدس شعبانی


 

 

اینگه بورگ باخمن (شاعر آلمانی)

  

تبعید

 

مرده ای هستم من

که مدام می گذرد

اما جایی نامش ثبت نیست

گمنام در سرزمین نگهبانان

بی شمار در شهرهایی نورانی

و در دشتهای سبز

دیریست وامانده

یادی نیستم  در خاطری

 

تنها با باد، با زمان و با آهنگ

مرا دیگر پیوندی نیست  با انسانها

تنها منم و زبان آلمانی

چون ابری در پیرامونم

که خانه ام می خوانمش

می گذرم من از میان زبانهای دیگر

آه چه تیره می شود آسمان

در میان این تاریکی اما

این نم نم باران

مرده را بر دوش می برد

تا بلندای روشنایی. 

 

 

 گل بهار کولتور (شاعر ترک تبار آلمانی)

  

دیر

 

با سیلی باد

به خود آمد

شب مست.

 

رویاهای زنان

در خیابان های مردان؟

دیر است اگر چیزی نگویی

خیلی دیر.