|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
دو شعر از مجموعهی «می افتم از دست ام»
زیر پوست تن ات جا مانده ام
پوست انداختهام
آنقدر که با اعصاب لُخت در خیابانهای شهر پرسه بزنم
پوست انداختهام تا پوست کلفت شوم
وقتی پرنده شوی
دنیا را از بالا خواهی دید
من اما کِرم شدهام به رنگ خاک
تا دنیا را از درونش دیده باشم
حتا اگر ساکن کرهی دیگر شده باشی
یا من زیر پای عابر پیاده لِه شده باشم
درک حضور بیفایده است
اینجا حوزهی درد است
قدری هوای تازه کم دارد
تب کردهام
روی داغی تنات راه رفتهام
فکر کردهام
خوابیدهام
حالا
حالا دیگر به اندوهت نُک نزن
مثل من پوست بیانداز
کمی دیگر با تو خواهم خوابید
آن وقت
با یک حرکتِ دست کمی از دیروزت را پاک خواهم کرد
کلن، 2006
هی ها هو
هی یا هو
هیاهویت هیولایم
شود
دهان هسته تف کند
بپیچم در پیچ
پای پر از راه
راه پر از پا
بچرخد دورِ خود بپیچد دور
هی ها هو
هی یا هی
یا هو
دکمهی پیراهنت را بپیچان
هوا در گلویت چرخ بخورد
تف کن هوا بپیچد
باشدان آچمادی بو گونلر
گوردونوز گاچدیز هئی ایللر
هارالیسان
گونلریم گئچیر
اوت سوز
سؤز سوز
حوالی خالی
میچرخی که چه
خانهام خیالی شده
خال شدهام تک میان دیوارهای برعکس
رعد میزند برقام میرود همین حوالی
هی کن هیاهو را
هو کن هیولا را
بچرخ میان خیالها
خام
حتا اگر خالی
حتا اگر زبان بچرخد
و هیچ نچربد
بیخیال
کلن، 2011
زیرنویس:
ترجمهی سطور ترکی به زبان فارسی:
روزهای از سربازکنی هستند
ای سالهایی که پا به فرار گذاشتید
از کدام سرزمینی
روزهایم میگذرند
بیحرارت
بیحرف
|