سارا محمدی اردهالی



 saramohamadiArdehali

 

       اذان نیمه شب

نه به دنیا می‌آیم 
نه از دنیا می‌روم
سوت می‌کشد در سرم یک الله 
به اکبر نمی‌رسد

می‌خواستم چهار نعل از روی شب بپرم

 

اسبی پهلو گرفته‌ام به افق تهران
می‌بینی که
پایم شکسته

به پیشانی سفیدم
شلیک کن

 

۱۴ فروردین ۱۳۹۰

 

         بازی ایران و عربستان 

روغن خوب داغ شده است
کوکو را می‌گذارم
پیش­بندم را می‌بندم
ریمل می‌زنم
با قابلمه‌های سیاه و لیوان‌های کثیف
از در پشتی فرار می‌کنیم

 

۲۲ دی ۱۳۸۹

 

      کار تمام وقت

 

هیچ مردی نمی‌خواهد
عاشق زنی شود
که در سیرک کار می‌کند

از آن زن‌ها که باید روی طناب راه بروند

عاشق زنی شود 
که هر لحظه ممکن است سقوط کند

و اگر سقوط نکند
هزار‌ها نفر برایش 
کف می‌زنند

 

۲۳ اسفند ۱۳۸۹