مه ناز یوسفی
|
|
دیوانه ای یا نه که پشت پرده دستهای باریک و انگشتهای درازت
خودت را می خاراند؟
گرگیجه گرفته ای از خلاصه ی اخبار جهان
با تفکیکْ از موثق ِ نشنالْ جئوگرافیک از هر روز ْجدیدْ حیوانی
که تخم مار را در لانه اش پنهان کرده
و دختر جوانی در افریقا با تفکیکْ از شلاق ِ روی پوستش از بلوغ
ِ دیگر برادر خودش
دیوانه ای یا نه؟
دیوانه ای یا نه که از سمت راست خودت حمله برده ای به دیگر سمت
ِ راست خودت
و از تمامی ِ سمت های دیگر همیشه کسی هست صدات میکند بر میگردی
نیست؟
و باز دوباره صدات می کند بر می گردی نیست
دیوانه ای یا نه که از تمامی ِ سمت های دیگر همیشه کسی هست؟
صدات میکند بر میگردی نیست
یکی از ناظم های دبستان ِ شفق
اسمم را با صدای بلند سر ِ صف
و من دیگر راننده ی جوان و ترکه ای سرویس را...
گرگیجه گرفته ای از خلاصه ی اخبار جهان
لااقل دستهات را روی سرتْ محکم
لااقل سرت را زیر ِ بالش با دستهاتْ محکم
لااقل می خواهی نشسته نباشی رو به روی هیولایی که دستهای باریک
و انگشتهای درازش به جای پاهاش
و پاهاش را برده چیده توی بساط دستفروشی که شهرداری هر روز
تهدیدش می کند
گرگت گرفته خلاصه دیوانه ای یا نه تنهایی
در خانه همیشه توی کمد کسی پنهان است
در خانه همیشه چیزی جاش همانجاست در حالیکه جا به جاست
برمی گردی می گردی جاش همانجاست
دیوانه ای یا نه که در خانه همیشه چیزی جاش همانجاست در حالیکه
جا به جاست؟
در حالیکه کجْ از پالانِ حواست آویزان بود آن روز
فردا و دوباره همان کربلا بود آن روز
آن روز که از آنْ جنگِ خودی حمله بردی به دیگر آن جنگِ خودی
و طی ِ یک حرکتْ ترتیب ِ ناموست را
جنگ دریغا که صداست
صدای تشویق دستهای باریک و انگشتهای درازی که هیولا جای پاهاش
جنگ دریغا که صداست
صدای چنگال که طی ِ یک حرکت ترتیب ِ گوشت را
جنگ دریغا که صداست
یکی از ناظم های دبستان ِشفق
اسمم را با صدای بلند سر ِ صف...
وقتی قصور ِ حوادث از زبان ِ تو کو تاه
دی دی دی دیوانه ای آیا؟
ذکر ِ چرا دوا نه چرا دوا نه می کنی با ما؟
لا اقل افسرده ای از ته
منجلابْ منجلابْ منجلابْ می روی تا ته
چرا دوا نه خواهران خوبم چرا دوا نه؟
آهسته می خزی پایینْ تهْ پایینْ آهسته می خزی تا ته
قبل ِ این هم هم هم دیوانه بوده ای یا نه؟
چرا دوا نه خواهران خوبم چرا دوا نه؟
محو می شوی تا ته
محو می شوی تا ته
محو می شوی تا ته
|