لیلی گله داران



  لیلی گله داران

Camel

بوئید

کوکائین دستم را در سلام

و نشست

انگار در باری  مستعمره نشین

با سبز آریستوکراتیک چشم هایش

شیوه ی انگشتان دوکی اش

در شتر زردی که آرام می کشید

دارجلینگ عصر و لحن بودلر در کلام

مکث هایش اما خائن به خون منقرض آبی اش در زنگ های مدام موبایل

عیاری که هرچه می خواست

آنی به چنگ

اما

حتا یکی را نگه نمی توانست

جنتلمنی که به یک فنجان شناختم

مرد کوتاهی بود.

۲۰۰۸  رم