|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
1
_زود
برگرد پروانه!
_
فقط یه بسته سنجاق مامان...
پیتهای صف کشیده ی نفت
تشنه اند و زنی با گیسوی بلند
آن سوی خیابان را می نگرد
بگو مرگ بر شاه!
بگو مرگ بر شاه!
چلیکها از خون پر می شوند
کودکان از خون خالی
خیابان از کودک
گهواره ی گردنهای شکسته اند و
نفسهای بریده
دستها پروانه
بال بال می زنند
گلهای پیراهن دخترانشان را
از لای درهای بسته ی آمبولانس
بو می کشند
نعرهای حنجره را می شکند
دور می زند خیابان را
پنجره را:
آدم کش هااااااااا
پروانه ای
تا پنجره پر می کشد
نرسیده به کوچه
نرسیده به خانه
خالهای خونیاش را
روی موهای زن
سنجاق می کند.
2
كلمهها كه سر می نويسيد و دست
پردههای غروب را كنار می زنم
از پنجرههای دل
می خورشيدم
به تاريكی خيابان
تا صبح
تا تلنگر آفتاب
تا تبلور نور
در نوووووور
من انتظاری روشنم
_________________________
3
غلاف
در غلاف
در غلاف
در غلاف
چاقو
در چاقو
در چاقو
در چاقو
نقاب
در نقاب
در نقاب
در نقاب
نسبش می رسد به قابیل به کلاغ
هیچ چیز سخت تر از این نبود
که در آینه
قاتلم را بشناسم
چقدر با من یگانه ای
بیگانه!
|