بیتا ملکوتی



 bitaMalakuti

از آن دو خط کوتاه قرمزآغاز شد

دو خطی که یک سویش می رسد

به محاق نقطه چین ها

و سوی دیگرش

به هرم هذیان های سر به هوا

 

نه معاشقه ای در کار بوده

نه کلبه ای که حزن ما را پناه دهد

تنها

تخیل سرش را می تراشد

و می بخشد

گیسوها را به پارس سگان مست

 

آقا!

من از شما می ترسم

شما که نشسته اید میان شرم سر انگشت ها

و گناه شور یک دامن کوتاه

آقا!

پایتان را از روی لب های رود بردارید

وولتاوا مستقیم می ریزد به زهدان تهران

با لجن های معصومش

با ستاره های خاموشش

و رشد می کند

کانگورو در جیب پالتوی زمستانی ام

 

چه کسی پیشگویی کرد

شاپرک خانم بر سر ما آوار شود؟

و خاطره ی رنو پنج، سوررئالیست

 

آقا!

می خواهم او را بو کنم

از سطح مستند

از سطرهای این شعر

 

می خواهم

صدایش

بخزد در سیم  و بالا بیاد

 از پستان ها

و شیر بدرد

بستر تنهایی کلماتم را

 

نه آقا

دو خط کوتاه قرمز را

نمی شود  دستگیر کرد ...

و کانگورو را

و ماه را

و ٱ

 ه

را  

 

بی تا

هشتم نوامبر ۲۰۱۲

( اولین شعر بعد از ترک سیگار)