بتول عزیزپور 

بتول عزیز پور

تـــا هــــــیــــچ

 

مـُـنکر و تانکر

توسعه صناعت نفت و هفت

رهبر˚ رنج ِ گنج بُرد

از بندری که به مقصد نمی رسد

شبانه های محموله˚ در تشنج رسانه ای

عصری دریایی است

مخفی در کانتینرهای سیاحت

به این « آمانو»ای که همهء روندها را « مثبت » می دوَد

چرا « آب سنگین » تعارف کنیم

از غدیر ِ جشن˚  تا اراکِ مَشک 

اشک˚

چُرت تریبون را غنی می کـُـند

 

ترنجی در سینه دارم مَردم

چه رنجی

چه رنجی

چه رنجی

در سینه دارد از شما هوا

که از نایب˚ زمان نمی شوید

 

غیبتِ عقل˚

نـَــقلی بر حسین بن روح

دوغ˚ سد دروغ آورد˚

صندوقی از «ص»

که از« انسانی » علومی ساخت ˚ باخته در لاتاریِ

   دوغ ِ سد دروغ˚

« من لایحضرالفقیه » بلخ را تلخ˚

و مَـلخ  تلق تلق در رژه در جا می زند هنوز

در فاز حجامت

زند و پازند

زنده نبودیم ما؟ آه

بابوئی˚ شیخ

ترنجی در سینه  دارم مَردم

تا میم˚ مین پاشی می کـُــند

امتدادِ ممتد˚  جنسِ اولیا است

قیام فضایی˚  کارِ انبیا

کمال ِ الهی˚ رکورد شکوفا

تحریم و تنگنا˚ حریم فتا

جامعه محوری˚  فناوری ناجا

لا

استاندارد˚  دیکتاتوریِ ملـّـی

نگرانِ اتفاقی که امام نمی شود پس از

و برگزاری˚ 

دیروزی می شود در سدهء افقی فقط.

 

ختمی است دهه، سده، پنجاه هزار مرتبت˚ 

حاملِ  زنده به فضا

شتاب وارِ  ارتفاع

کیهان زیستی ˚ 

تسلیت  را به پیشوازِ ماهواره می بــَــرد

 

حادثهء  واژگونِ دچار مرگ

سنگرِ سخت˚

شیرینی که جان بود

اندوه  ناحیه

آحادِ لبیک

در پروازِ  ملکوت ˚  

قلوبِ شهادت می رُبود

 

دستبردِ غیب

بیان ِ فجر ِ بی تصریح

شوری در شأن ِ مُسلح

اراضی دفاع در تدبیر نیرو

ردّ پایِ گـــُـلی رخ نداد

نمی دهد

در بهانهء هوشمند

ای کوشمند!

چالشی ارزشی است

در اتفاقی که اتوبان شدی!

تا « گاودانه» رُودی بپاشد بر گرگر ِ مارون

که انگشتانِ کـُـه وُ گیلویه در خرداد ِ پانزده جزایی شوند

بر  بوم ِ « آریو »ای بی بــَـرزن

« بویر ِ » احمد˚ نقصِ عضو تله کابینِ انگــُـشت

با مسئولان ِ استانی

داستانی است جبههء تاریک

جقـّـهء تاریخ

جبههء تاریکِ باریکِ  تاریخِ  تاریک

 

سینه در سینه پهلو لـُولـُو شده در سینمای متخصصان

جراحی رایگان در پادگان

از ناحیه شما قطع شده حسّم

و قرار نمی گیرم در لامسه اتان

 

مرحوم تقلید˚ آمُــلی بود از نجف˚ در انحصار ناو

که نپیموده اقیانوس می شکست

روستای گاودانه دلیلِ عبورِ نقص عضو

با انگشت نداشته نشانه می رود

سلالهء پاک را در سال ِ هتاک

از یوم ِ موتوری تا قوهء شتری

به شناسنامه آزاری راضی˚  

منجر˚  

به تــَــرکِ  

مرگ سواری˚ نشد

اصول ِ «مـُحکـَـمات»

تاخت

تاخت و نباخت

انگیزهء دیواری که از خط ِ سفارت مقبولیت گرفت

و مشروعیت پرید تا آن سوی پریشانی

پشیمانی بر پیشانی ِ « دخالت مقدس »

و علامتی که سؤال نمی شود هنوز

 

به کجایِ « چرا» بَر می خورد نهضتی که قاضی بود، راضی نمود و آزادی نشد

جبههء تاریک، جقهء  باریکِ تاریخ

 

قطرهء خون˚ ناب می شود در گسترش فرهنگ سراسر محمّدی

یــَـدی در روزگار افتخار˚ از اقتدارِ جبهه دوشادوش کـَــنده می شود از شانهء شکـُــوه بندِ یللی تللی

و مرزهای اهتزاز˚ در احتضار

با ، از  « شعار هر  دلاور  مرگ بر...»

جبههء تاریک

مِـلـّـی بَرِ موتوری

سواری بر بشری

که از حقوق

غیبت شکار می کند

با فـّـن ِ سراسری

 

بادترین فریاد برخاسته از عِرق ِ متکی

بَــر وُ با وُ در وُ سرِ زندانی پیشگام˚

« تسخیر لانه »

افغان را در تهران ارنستو می کرد

فرماندهء دیواری

که بر « جاسوسی » تشر ِ  آی لاو  یُـو می فرستاد به شیوهء رهبری

تکایای ِ قلیان،  قطعنامهء « شیطان » و  دانشِ لبنان

عاشقانهء « چهارصد» ضربه را بر پای ِ عظمتِ نشاطی که

هفته ها

ماه ها

سال ها را

یاغی ِ کفنی نمی کرد

که وصیت ها را گـِــله مند می نوشت

بر جمجمه هایی

که افتخار را در جبهه ها نگران نموده بود

کارگاه قله های روز افزون ِ قاری

جاری، جانی، «سالاری»، « پالانی»

اجرایِ قطع يـَــد وُ قـــَـد وُ بـَـعد

« ظفر »، دریایی از خطر˚

طولی می پَرد از تهاجم

وُ قطعنامه ها را بومی می کـُــند

غولی از « مدافعان ِ ولایت» پَــرید

نشست˚

وُ اهداف پدافند را طوطی کرد در زبان دری

سوری ازمدافعان ِ  سرایت چـَــرید

 وُ لــُـولی شد

بر مانوری سامانه ای

که عملیاتی تیمی- چینی است بر نافرمانی بدنی

 

«  قضا »یِ فضایِ سنگ آوار˚

قوانین  آسمان ِ  مبین

در روزگار ِ کمین       

خشونتی است که بحث ها را فرهنگی  می زنــَــد

بر پیشانی ِ مللی که نیویورک را از جَو ِ محصنه یکباره زنا می کـُــند

نفتی که با دل های دوَل روابط نا مشروع دارد

در تهاجم سرهنگی

باربی و مرد عنکبوتی بر شرایط متعه مان می اندازد

سازمانی که افسردگی ندارد در ضرورت نظام  ِ بهشتی

بوستان، از ضریح پرده برداشت وُ بی سیرت شد

لایحه از کودک گذشت وُ آزاری آزادی شد

سامعه از مُخرّب˚ مُـدرن شد در تکنولوژی ِ « حدود»

جنبه کاربـُـردی ِ « جَــر » که ثقیل را

تازه می کند بر پُست های ِ دار

با درختانی که تماشاگران پُست مُـدرن می زایند

در گرگ ومیش های ِ موبایل

شبکه هایی از شهروندی˚ در راستای جشنواره ها

با  آسیب پهن شده زیر ِ ارزش، روی ِ ارزش، پیش ِ ارزش، پشتِ ارزش، تویِ ارزش

چشم های غنی شده درغربت شعارهای سرد

مجذوبِ « سنیمای برتر»

سخا، هنر را فراموش نمی کــُـند

در « یاد مرا ترا فراموش»

بی این همه جذب با آن همه جایزه

نقش ها، کـِـه را بازی می کنند

بر سکوی های شرطی

شرجی، شرعی، شرقی، خطی؟

پویایی ای که حوزه باز می کند از « علمیه »

صیانت « هـُـــو » از ریش ِ  یا هـُــــو

مخاطرهء عرفانی  می کـَــشد بر زاویهء عارف

تا « نیکوتر سوراخی » باشد که می گریزد وُ « خود˚ ناپدید کـُـند»  

گیلان  «گلسار»ی گسترده زیر پای ِ قتل عام˚ که خانگی ِ ایران است

هی خشونت جمهوری می شود

و مصادیق تصادف می کنند

وقوع ِ متواری˚ در مصرفِ استانی

اجرایی که مرحله نمی شود در گشت

از حق نباید گذشت

جملهء جامعه از جمعه مُــمتــَـحـَــن است

در چالشی ارزشی

که اتفاقی اتوبان شد

و از اشارتِ انسجام افتاد

- سر ِ نرم ِ جامعه گرم ِ حـَـرف

تــَــرک ِ موتور سواری که تا بهشت، از زهرا هدف می پَرد صف صف

سالی هوایِ ما کرد که از حقوق˚

بشری نمی شناخت

وقتی مرگ حرفی برای گفتن داشت

روانی، گــَردان  شد در حلقه های ننگ

و گــُردان گــُردان فرزند می نوشت

با دشنه ای انباشته از سینه های تنگ

 

حالا سماجت هایِ کیفری˚ از پرونده ها خالی می شوند

و ناموس ِ فرهنگی˚

عصبی است که با عکس العمل هم عکس می شود.

 

نسل ها دارند از جماعت باز می گردند

و غلاف ها را قانونی می بندند با نرم افزار خطبه ها

و رتبه ها در جبهه ها قد می کشند در خاکریزه های فردا.

دی- اسفند 1391