بهاره رضایی
|
|
قِرائتِ
تلخ
مثل ِ خرگوش ِ وحشت زده ای به جُفتم چسبیده ام این روزها.
صدایِ گلوله ها ؛ مُراقبه ی شبانه ام شده....
از
کرانه هایِ وسیعی تبعیدی ام و تعادل ندارم انگار! و جشن
هویج رؤیایِ پیچیده ی شب هایِ من است! و تنها نیروانا
این جا ؛ گرمایِ تن ِ جُفتم!
* به تاریک-خانه
برمی گردم من به ظهور ِ این عکس ها ایمان دارم به
تاریک-خانه برمی گردم و به جشن ِ هویج فکر می کنم و
نیروانایِ تن ِ جُفتم......
|