|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
دریا از
روی خواب
باد از
روی ما گذشت
مرا صدا
میزد اسمی که صورت نداشت
باران
حروف کهنه را نو مینوشت
جز
افتادن دستی نبود تا بگیردم
افتاده
بود روی دیوار دو بال سیاه
کلاغ
رفته بود کمی خشکی بیاورد از حدود فرار
باقیام
هنوز از آنکه بست پلک
و خوابش
مرا نبرد
بادبان
تا کجا نقشه را صاف رفته بود؟
تا
انتها چه قدر سمت من ست؟
راه
باید مرا تمام کند
سینهام
سنگ سنگ کوهی شود
دستکش
سیاه مادام بواری روی برف
نامهای
پاره به روایت هد هد
نوح تا
بشمرد طوطی شتر گاو و پلنگ
کلپاسه
و نهنگ، دیو دو سر
در بسته
شد ماه بارید
و سقف
چکچک نشست
این
کلاغ هم بر نگشت
رفتن
وارونه در چاه میدوید
ستاره
آسمان را تف کرد
دیوانه
از تنگیاش سر رفته بود
و چاقو
در رگ پارو میزند هنوز
این
کلاغ هم برنگشت
زیبا
میشوم روی صخرهات
تازه
میخواهم زن شوم
بیتنهای از پایین شبیه خودم
بدون
شرح ِسنگها
و پرچمی
که دوخت رگهایم را به مار
سینهام
را به چشمه بست
خوابهایم را با قیچی برید
هزار
بار مردهام
و
تابستان میان دندانهایم سبز میشود
چهلسالگی از تو گذشت
گلهای
دامنت راهراه میروند
و دنیا
چه قدر کوچکتر
از وقتی
بزرگ بودیم و آینه اتاق امنی بود
یکی مرا
فرار کرده بود
با
سرعتی که خون از درزهایم ...
گفتی
بپر
برنگرد
از من
جلو بزن
شکل
گفتن دارد از کلمات میافتد
طرح
حروفی که زخم را اسلیمی نوشت
حلقهای
با مورخ و بِسمل
و قصد
ما برای خانهای که ...
یادش
بخیر
برای
روزی که بعد ...
زخم تو
روی عبور دل میزند
نرو،
نمان
از
بریدگیهایت پیاده شو
آنقدر
هزار سالهام که دیگر فقط خودم
همین که
هستم
تلِ
استخوان ِریخته
ویرانهای از جملههای سربریده
دست
خونیاش را به گلوی تو میگرفت
تا
نیفتد
زمین
دارد در تنت فرو میرود هنوز
دارم از
تو بالا میروم
تا آدم
شوم
خشکی
مربعی کبود ست
اندازهی دو پای کبوتر
زبان
مادری بغبغکنان دورخودش میچرخد
میگردد
و پر پر
می رقصد
و بغبغ
این
کلاغ هم که ...
|