|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
جابجايي
از جايش تكان هم
نَخورَد
استعاره است!
بعد از آسمان
جيك جيكي كه
انگار نه انگار
درختي بوده برای خودش
راه مي افتاده با جوی آب
مي خورده با سبك خودش
به خيابان!
نه خيابان است
بگيرمش از جوی آب
و شاخ و برگش
گنجشك بدهد سرتاسر
بگذارمشان در جيب
براي روز مبادا
آی سرم!
آی سنگ!
-------------
اين است
اتاق
ساعت است
ما را حساب مي كند
باقي مانده
يا كبوتری گردن شكسته
در چنگال گربه ای ست
يا گلداني
خالي شده از گياه!
-----------
منم
كلاغ
مي نشيند روی درخت كاج!
جريان خيابان
مخالف من است
مي خورم به ساعت!
كلاغ جابجا مي شود
پلك هايم مي پرد
چشمهايم مي ريزد هنوز
خيابان
مي خورد به ساعت!
كلاغ منم
كه اتفاق
مرا مي پراند
از روی درخت كاج!
------------
احتمالات
به احتمال زياد
دارد برف مي بارد
وگرنه دهان من
اين همه
يخ نمي زند!
باراني ام را بپوشم؟
دراز بكشم
رو به زمستان؟
سايه بالا مي رود از
آفتاب
اتاق از من!
روزها با هم
مو نمي زنند
موهايم سياه
نمي شود.
----------
در راهند
چه قدر بنويسم
روز
تاريكي نيايد
توی اتاق؟
در سرم زاغهای سياه
جمعيتي اند
سوسكها از راه
مي رسند
طنابها تند و تند
گره مي خورند
باد گوش به زنگ
ايستاده است تكان تكان مي خورم.
---------
|