ششتين توروَل

 

برگرفته از کتاب ِ « من نيمکت سبزی در پاريس هستم» -

اشعار 1965 -1991

برگردان: رباب محب

 

 

دو قطعه از اولين کتاب 1965

 

پرنده ها

 

ديوانگي ام پرنده ی کوچکي در قفس است

گاهي با دانه های زرد ِ کوچک سيرش مي کنم

برايش ترانه مي خوانم وبه او مي گويم زيباست

اما رهايش نمي کنم.

چون با بال بر ميله ها مي کوبد

مي خندم وُ مي گويم:

" اوه ، تو چقدر زرنگي."

اما آن گاه که جيغ مي کشد و خودش را به سمت ميله ها پرتاب مي کند

چادر شب ِ سياهي روی قفس پهن مي کنم

و مي روم.

 

 

2

 

سفر به کشور پرو– 1965

 

گفتم به پرو مي روم

اما تو بودی.

تو بودی که پرو بودی

وهمان قدر دور

همان قدر غريب.

در پرو آدم تب مي کند

خورشيد ش داغ است

وآدم هايش به زباني حرف مي زنند که من نمي فهمم.

سفر پرو ، سفری گران است.

اما گران تراست 

سفر به « تو ».

 

 

چهارقطعه از کتاب « واژه های زشت خيلي شيرين انند» - 1967

 

1

 

واژه های زشت خيلي شيرين انند

 

واژه های زشت خيلي شيرين انند

و ، مزه اشان دور دهان حس می شود

شکم را با شکلات شيرين پُر می کنند

آن طور که جائی برای  پريشانی نمی ماند

لعنتی

کُس و کير

خاک بر سر ِ جهنمی –

کمکم کن.

 

2

 

پرده های زير آسمان برای من بی اهمييت اند

 

پرده های زير آسمان برای من بی اهمييت اند

و زنبق ها.

من  يک پالتو پوست شيردريائی می خواهم

و مرد تازه ای از روز دوشنبه.

 

3

 

ازدواج اختراع شيطان است

 

ازدواج اختراع شيطان است

آدم ها را به سمت ِ سرگشتگی

و ديوانگی

حس ِ گناه و پشيمانی مي کشاند

آن طور که خود کيفر ِ خود می شويم

داوران

و جلادن خود.

و اين يک چاره انديشی پسنديده است.

 

4

 

دختر خوب

 

حالا دختر خوبی باش

مامان دختر خوب را دوست دارد.

دختر خوبی باش

خانمِ آموزگار دختران خوب را خيلی دوست دارد.

دختر خوب

سگ خوب

راست بنشين

زبانت را بيرون بکش

زيبا پنجه

آن کن که مادر می گويد

آن کن که آموزگار می گويد

آن کن که زندگی می گويد

فکر نکن

خوب باش

اين طوری ، بله

دختر خوب

 

 

سه قطعه از کتاب « داستان دنباله دار ِ صورتی و سياه» - 1971

 

 

1

 

نه اين

 

نه اين طور نيست

که می خواستم دوباره جوان باشم

من اصلن نمی خواستم جوان باشم

آن جوانی که من بودم

وقتی جوان بودم

با باسن بزرگ

و ترس ِ

 از مادر

و مردهای زشت

و پسران

و خدا

و ترس از نشان دادنم در لباس شنا

نه ، اگر يک بار ديگر اين طور جوان

پس ولش کن باشد.

 

2

 

در ساحل

 

به ساحل رفتم.

مردی را ديدم

دراز کشيده بر کمر در خواب

نيمه برهنه

و جوان بود مرد

با خودم گفتم:

اگر حالا دراز بکشم  کنارش

 يا رويش

اگر فقط يک بار جرأت کنم

خودم باشم.

 

 

آيا زمين به ناگهان فرو می رفت

يا فرو رفتنش يکي دو روز طول می کشيد.

 

3

 

آه، آن طور که من کوبا را دوست داشتم

 

گفتم  کوبا بود

اما شايد تو بودی؟

تو بودی که کوبا بودی

انقلاب

آتش

شادی

آزادی

آه،  آن طور که من کوبا را دوست داشتم

 

 

دو قطعه از کتاب « اما مواظب باش عاشق نشوی » - 1973

 

1

 

مخالف باد

 

تو را می خواهم

زيرا که با خود درد نمی آوری

وقت اش است.

تابستان که برود

سيب ها که برسند

آن ها را می چينيم

و در شيروانی روی روزنامه های پهن می گذاريم

برای روزهای زمستانی.

 

2

 

ترانه ی خواهش

 

کمی  شادی

که چندان کم هم نيست

کسی را ديدن و حشری شدن.

دوباره زنده شدن

مقدار ِ زيادی است

خنده ندارد

گرچه به هر حال می خنديم

 

عجوزه ی حشری

اوش ، نه ، چقدراين زنک حشری است

حشری مثل گربه ی ماده.

 

 

و مرد چه؟

او چيست وقتی حشری است؟

 

 

خواهش که شادی است

آيا بهتر از خواهش و تنها نبودن

چيزی هست؟

شامپانی و خاويار، چی؟

اوش ، اينا ديگه چيه؟

در برابر ِ حشری بودن

 با تو

 

 

 

يک قطعه از کتاب « عشقی خوب» - 1977

 

1

 

ماه ِ می

 

گل رُز قرمز

که در سبزی می سوزد

و خورشيد و گرما را می نوشد

از شب وُ

مرگی  نمی پرسد،

که می آيد ، وقتی تومی روی.

 

 

دو قطعه از کتاب « عطر ِ پيون » - 1980

 

1

 

لباس زمستانی

 

پيشترها

فکر می کردم لختی درخت ها

يک تراژدی است.

 

امروز

می بينم که چقدر اين درخت ها قوی هستند.

 

 

2

 

و شبی ديگر

 

مواظب باش

بلند گريه نکنی

می کنی، درخودت آهسته گريه کن

اشک هايت ات را قورت بده

بالای پريشانی ات بنشين

اگر ساکت نمی شود

شرابش بده يک  پياله يا دو تا

بطری شرابش بده  يکی يا دوتا

قرص اش بده يکی يا سه يا

1x3

2x3

3x3

و شبی ديگر.

 

 

يک قطعه از کتاب «  به يائسگی فکر کن» - 1982

 

 

1

 

کنفرانس

 

لباس ِ خواب نازکم را برداشته ام

وبلوز سياه و جوراب شلواری  ِنخ نقره ای را هم.

ناخن های انگشت پاهايم به رنگ خون گاو ِاخته است

و عطر گلوريَن زده ام.

گويا به کنفرانس می روم.

 

 

کنفرانس ها هميشه از مرد موج می زنند:

آن ها يا جوان ترند يا پيرتر، يا لاغر تر و يا چاق تر

اما همگی در اتاق ويسکی دارند

وقبل از خواب به يک جرعه دعوتم می کنند.

 

 

بله. قبلن هم ديده ام.

سفرهای ِ بعد از نوبت ِعصر را.

 

 

 

اما امشب کسی نيست.

بازوئی نيست دور کمرم حلقه بخورد

رانی دزدکی به رانم نمی سايد.

سکوت ِ راهروها فرياد می کشد

درها ليز و بی تفاوت اند.

 

 

اين است که امشب خودم

بايد بلوز و جوراب هايم را در بياورم.

 

 

دوقطعه از کتاب «  فرشته ی پياده شده » - 1991

 

 

1

 

به زودی جنگل مُثله گل می دهد

 

بستگی داردآدم  اين را چگونه ببيند.

به يقنن من جنگلی مُثله نيستم.

من فقط  يک سطح جوان تر شده ام.

 

2

 

فاجعه ی فضائی

 

وقتی می سوزد

روی ِ من می افتد

آيا من زمينم برای

خورشيد ِافتاده

 

 

ترجمه اشعار بالا با اجازه ی رسمي از انتشارات آلبرت بوني يش و مسؤل بخش خانم سوفيا اوس برگ صورت گرفته است.

 

عنوان کتاب به زبان اصلي:

Thorvall. Kerstin: Dikter 1965 – 1991 (2005); ”Jag är en grön bänk i Paris” Albert Bonneirs Förlag

 

ششتين توروَل شاعر ، نويسنده و طراح و روزنامه نگار سوئدی در دوازدهم ماه اوت سال 1925 در اسکيلس تونا واقع در کشور سوئد به دنيا آمد.

توروَل يکی از اولين شاعران سوئدی است که تابوها را شکسته و ميل جنسی زنان را به شعر کشيده است. در سال 1970 او به عنوان زنی که مرز های اخلاق را زير پا گذاشته مورد خشم و نفرت بسياری قرار گرفت، اما به مروز زمان از حساسيت ها کم شدوآثاراو مورد قبول عام افتادتا آن جا که کتاب « کارگرها را با تير می زنند»  موفق به در يافت جايزه موآشد.

اسامي:

Kerstin Thorvall, Sofia Odsberg, Eskilstuna, Moa priset.

 

آثار خانم  ششتين تورول  به زبان سوئدی: