یودیت
هرزبرخ، شاعر پر آوازه ی معاصر هلند، در سال 1934 به دنیا آمد. اولین مجموعه
ی شعر او
Zeepost
(1963)
نام داشت و پس
از آن، پنج مجموعه شعر دیگراز او به چاپ رسیده است. هرزبرخ که تاکنون به
جوایز ادبی زیادی دست یافته است درباره ی خودش می گوید: هنوز احساس شاعر بودن
نمی کنم. من فقط خودم هستم، کسی که گاهگاهی شعر می نویسد."
هرزبرخ
همچنین برای سینما، تئاتر ، و تلویزیون نوشته است. آنچه کار او را برجسته می
کند شیوه ی نزدیک شدن او به جهان اطراف است. نگاه او نگاهی ست از حاشیه به
درون رویداد. ماهی کوچکی که همراه ماهیان بزرگ در توری گرفتار شده است. او با
بکار بردن زبانی خونسرد و گاه بی تفاوت، از کلیشه های شاعرانه دوری می جوید و
به کشف رازهای جهان می رود. طنز در کار او جایی ویژه دارد وصراحت زبانش
لحظات دردناک و خاطرات فراموش شده را در ذهن خواننده حک می کند.
روشنک
بیگناه
هفت
شعر از يوديت هرزبرخ
ترجمه: نسيم خاكسار
ترجمه ی "خوش آمد به دنیای آزاد) : روشنک بیگناه
1
پرسش، پرسش ها
به هواي لذت بردن به آن جا رفتي.
مي گوئي، لذت برده ام. اما حقيقت دارد؟
با چشم بستن بر اندوهت در زير پا يا بالاي سر، واقعاً احساس لذت مي كني؟
يا اندوه پيوسته با توست؟
يا دلتنگي از دوري او
هنگام كه پرهيب تيز كوه ها را در فاصله هاي دور مي بيني
تا به او بگوئي: ببين!
يا دلتنگي براي ايستادن در كنارش؟
فرض كنيم كه واقعاً لذت مي بري،لذت بردنت عمدي است؟
از روي نقشه؟يا لذت از رسيدن به هدف است؟
يا زيرا تو خوب ميداني كه همين براي تو مانده است.
براي هميشه فقط همين مانده است؟
يا اندوه همراهي ات مي كند هم چنان
مثل جيرجيرك ها؟ وقتي بياد ميآوري
آن مراتع پر از شبدر هاي هنوز چريده نشده را؟
و آن كه چگونه باران
روي هر برگ لميده است؟
چگونه همه اين لحظه ها را
در تنهائي تجربه كردي؟
يا بر تو مي شورد
به ناگهان در خيابان
هنگام كه تو بهائي براي آن نپرداخته اي
هنگام كه هيچ نقشه اي براي آن نداشتي
به يقين نه
و نه انتظاري كه اين چنين شگفت زده ات كند؟
2
ترامواي خط يك
چه حالي پيدا ميكني
از ديدن لب پائيني ورم كرده
دماغي مشت خورده، چشمي خونين ـ
از كسي كه هرگز نه زيبا بوده، نه آرام
نه عمه اي فيلسوف داشته
و نه حمام بخار
و زير پائي كتاني گرم در حمام
و نه هرگز بسته اي به او هديه شده با هشدار « شكستني»
مزين به روباني با گره اي به شكل گل
يا بسته اي با كشي دور آن ـ
چه حالي پيدا ميكني اگر در راهي باشي
وگريخته از راهي، هر چه بوده، در پشت سر.
چه حالي پيدا ميكني اگر در تراموائي باشي
و همزمان برابر همه درهاي ورودي اش ماموران بازرسي ظاهر شوند
وقتي هنوز به ايستگاهي نرسيده است ـ
چه حالي پيدا مي كني
وقتي من به تو زل بزنم؟
3
من آن را نميفهمم
از اين قطار زير زميني سردرنميآورم
اگر مهم نيست كه
به در ورودي اش، به كليد برق اش و به پلكانش
دلبسته باشي
و دلبسته باشي همان گونه به نوري كه از پنجره به درون مي تابد
پس چگونه ميتواند عزيمت آن قطار
آن قدر برايت مهم باشد كه با اين شتاب به كجا، هركجا،
مي رود؟
4
اخبار
اخبار روي زمين پهن شده است
فاجعه به خودي خود تا نميشود
فشردن زنگ خطر يا گريختن از اين جا
اين روزنامه بال شكسته گزارش مي دهد
5
كانادا
يادت ميآيد وقتي در كانادا بوديم
به سقف آينه اي نگاه ميكردي
و همه را در هوا شناور ميديدي
هيچ معلوم نبود به زودي همديگر را ترك ميكنيم
و نه انگار كه بدون هم بتوانيم زندگي كنيم
6
در خشكي
به زمين هاي عربي كم آب مي رسد
هر گياه تنها، بي گياهي
پيرامونش، در خاك ايستاده
سهم گل سرخ ها ، در نهايت، يك
قوطي زنگ زده است
گاهي هم يك گلدان يا كف دستي
سنگ
ترجمه از كتاب شعر يوديت هرزبرخ
Judith Herzberg
به نام
Bijvangst
چاپ اول 1999 هلند
ترجمه اسم كتاب او به فارسي مشكل است.Bijvangst
اصطلاحي است مخصوص ماهيگيران. به اين معنا كه وقتي ماهيگيري تور انداخته براي
صيد ماهي مخصوصي، ماهي ديگري هم جدا از ماهي مورد نظرش به تورش افتاده. به
آن ماهي اصطلاحا، ماهيگران « بي فانگست » مي گويند. چيزهايي مثل: صيدي
نخواستني. كنار ماهيان صيد شده. همراه صيد شده ها. و از اين قبيل
خوش آمد در
دنیای آزاد
به انگلیسی ساده حرف می زنم
تو، سرد، گرم، گرسنه داری؟
تو دانشگاه ؟ اوه آره
کجا؟ کجاس؟ نه.
متأسفم، دوره، برای من
تو می تونی حالا آروم باشی
دردسرات تموم
دیگه بر نمی گردن
که اذیتت کنن
اینجا امنه
نگرانی نه.
نه، جیغ و ویغِ ماشین مریض
آژیر آمبولانس
دارن می رن بیمارستان
عادی. با عجله
ماشینای دیگه باید جا باز کنن.
این لباسا اینجا
می تونی نگه داری
خیلی بهت می یان
تو باور نه؟
اوه، باب میلت نه؟
داری؟ متأسفم
فکر کردم که اونجاها –
خوب دیگه. آره . نه.
اینا نو نیستند
اما برای تو که هستن
نو، آره ، و تشک
یک تخت کامل برای خودت
ملافه ها، بالش ها،
حوله ، صابون، نه؟
دراز نمی کشی؟
چرا دراز نمی کشی
نمی تونی که همش ایستاده بمونی،
نمی تونی.
نمی تونی که شب ها
اینجوری روپا بایستی
کنار تخت
جوری که انگار منتظر کسی هستی
کسی نگفت : مرده
فقط اینه که ما نمی دونیم
نباید نگران باشی اینجوری
آره می تونی بمونی .
زیاد بمونی؟ چه مدتی ؟
نمی تونم بگم.
"موندن" معنی های مختلف زیادی داره .
(این شعر به زبان انگلیسی
نوشته شده است )
|