صفحهای از تقویم گورستان خاوران
اکبر سردوزآمی
مادرم را از روی گورم هفتاد متر دور دور پرت کنید و شاخه گلهایش را هفتاد بار در هم بشکنید و هفتاد بار با لگد لگد بزنید و در هفتاد سطل زبالهی تاریخ گوزتان بپوشانید من که غمی ندارم! آخه من دیگه در تن هوا هستم!
قوی ترین بولدوزرها را به کار بیندازید قلدرترین کارگرهاتان را خبر کنید و تا آخرین نفس زر زر زر تا هفتاد متری ِ عمق گورم را زیر و رو کنید من که غمی ندارم! آخه من دیگه در تن هوا هستم!
گور بینام و نشانم ارزانی شما جاکشها استخوانهایم را که به کار کرمها هم نمیآید در هفتاد سطل زباله تاریخ گوزتان بپوشانید من که غمی ندارم! آخه من دیگه در تن هوا هستم!
با تو هستم آهای فرمانروای جمهورِ گور و گورستان گورم به گوز نمیارزد از بس که زندهام با تو هستم آهای رئیس جمهور گور و گورستان نه شما جاکشها نه خدایی که به هیئت خودتان آفریدهاید دیگر جلودارِ بودن ِ من نیست آخه من دیگه در تن هوا هستم! آخه دیگه دوران همیشه بودن ِ من در تن هواست
|