دادا، همه چیز است

تریستان تزارا

رباب محب

 

 

در فاصله‌یِ بحرانی‌ترین سال‌هایِ جنگ جهانی اول تعدادی هنرمند و نویسنده برایِ رسیدن به صلح و آرامش راهیِ زوریخ- شهربی‌طرف شدند.  اما زوریخِ آن سال‌ها  تنها پناهگاهِ هنرمندان و نویسنده‌گان نبود، بلکه به بسیاری از روشنفکرانِِ طرفدارِ لنین نیز پناه داده بود.

   لنین و یارانش ساکنِ همان خیابانی بودند  که دادائیست‌ها. خانه‌یِ شماره‌یِ 14خیابانِ سیگل‌گاس پایگاه فعالیت‌هایِ لنین بود وهوگو بال کاباره ولتایره در خانه‌یِ شماره‌یِ 1این خیابانِ – یعنی در خانه‌ای که دادا متولد شد، می‌زیست.

   تریستان تزارایِ(ساموئل روسِنتوک) نوزده ساله در سال 1915 میلادی از کشوررومانی، زادگاهش را به سوی زوریخ ترک کرد تا به تحصیلِ فلسفه و ریاضیات بپردازد. تریستانِ جوان در این تاریخ موفق به نشر چند مجموعه اشعار به دو زبانِ رومانیائی و فرانسوی شده بود، اما سفرِ او به زوریخ تاریخ زندگیِ ادبیِ او را در مسیر دیگری رقم زد. او در شهرِ زوریخ با نویسنده‌گانی چون هوگو بال، اِمی هِنینگز، هانس آرپ، ریکارد هولسِن‌بک و بسیاری دیگر آشنا شد و این آشنائی به جنبشی ادبی- هنری انجامید که دادا نام گرفت.

    هوگو بالِ شاعر به عنوانِ پایه‌گذارِ شعر مدرن در فوریه‌‌یِ 1916 مکانی را اجاره کرده و باشگاهِ کاباره ولتایره را به راه انداخت. در این باشگاه بود که  دادا قد علم کرد و شعر و ادبیات و هنر با یک حرکتِ درونیِ موج تازه‌ای را ‌آفریند. آثارِ دادائیست‌ها نمایشِ بکری بود از  صدایِ خاموش موسیقائیِ شعرو کلاژها و رقصِ بی‌آهنگ؛ ترکیبی  آمیخته با لباسِ فوتوریسم و اشکالِ کوبیسم. شعرخوانی به صورتِ چندصدائی رسم روزگار شد تا از شنونده امکانِ شنیدنِ به شیوه‌یِ معمول و تک‌صدائی را بگیرد و بدین ترتیب خواننده و شنونده‌ و بیننده‌یِ آثارِ دادائیستی به پاره کردنِ زنجیرهایِ مرسوم و کهنه‌یِ ادبی و هنری تن داداند. آن‌ها در حالی‌که تأکید می‌کردند دادا پدیده‌ای نو نیست و فقط یک اعتراض است به همه کس و همه چیز، فریاد سرمی‌کشیدند: "دادا".

به نظرآن‌ها نبایستی تیرِاعتراض فقط به سمتِ مسائلِ بیرونی نشانه رود، بلکه حتا باید دامنِ خودِ آن‌ها را به عنوانِ یک وزنه‌یِ قدرت و یا یک حرکتِ ادبی - هنری، نیزبگیرد. به عبارت دیگر وزنه شدنِ دادا مخالفِ اندیشه‌یِ دادا ست.

  دادائیسم نسبت به سایرِ جنبش‌هایِ ادبی – فرهنگی مثلِ فوتوریسم که به نوبه‌یِ خود به هر چیزِ کهنه و قدیمی اعتراض می‌کرد و برآن بود تا حقانیتِ ماشین و صنعت را  اثبات کند، بسیارافراطی‌تر بود.  دادائیسم حتا نسبت به ماشین و صنعت اعتراض داشت و وجودِ هرگونه قدرت را نفی می‌کرد. نه قانون و نه حتا عقل راهگشایِ بشریت بود. اما دادائیست‌ها تا کجا رفتند و چگونه در خیلِ صداهایشان صدای همدیگر را دریافتند، حکایتی است قابلِ بررسی.

    دادا یعنی چه؟  تعریفِ مشخصی برای واژه‌یِ دادا در دست نیست و گویا آفریننده‌گانش از سرِ بازی و از قضایِ حادثه و بدون تداخلِ منطق و علمِ بیان، بدآن رسیده‌اند. جالب این‌جاست که خودِ دادائیست‌ها هم چند سال پس از خلقِ این واژه به سرچشمه و چگونگیِ تولدِ کلمه‌یِ دادا اندیشیده و به تحقیق و تفحص پرداختند.

تریستان تزارا و هولسِن‌بک از جمله کسانی بودند که داعیِ خلق کلمه‌یِ دادا شدند. به نظرِ آن‌ها دادا به زبانِ رومانیائی به معنیِ " بله بله"  و به زبانِ فرانسوی به معنیِ "اسبِ اسباب بازی/خرک" است و دربسیاری از زبان‌ها صدای نوزادان است. نتیجه‌یِ بحث و تفحص‌ها به آن‌جا انجامید که دادا اساسأ کلمه‌ای بی‌معناست و به همین دلیل هم مناسب این جنبشِ ادبی و هنری – فرهنگی است.

   تریستان تزارا به عنوانِ یکی از بینان‌گذارانِ مجله‌یِ دادا، و به عنوانِ آغازگرِ بحث‌ها و گفتگوها‌ پرچمدارِ دادائیسم شد. اندک اندک نشریاتش دادائیست‌ها به سایرِ کشورها، از جمله فرانسه راه پیدا کرد و کسانی چون آندره برتون را به خود و زوریخ  جلب کرد.

برتون در نامه‌نگاری به  تریستان تزارا از او خواست به پاریس سفر کند و جنبشِ دادئیسم را نیز در آن‌جا به راه بیندازد. پس تریستان تزارا در سال 1920 به پاریس نقل مکان کرده و چندی نگذشت که دادائیسم با نامِ  تریستان تزارا، برتون، فرانسیس پیسابیا، مارسل دوچامپ، پل اِلوارد، ماکس ارنست و جرج ریبه‌مونه دسایگنزو با نشر مجلات و نشریات و کتاب‌ها، و برگزاریِ نمایشگاه‌ها، تبِ تازه‌یِ شهرِ پاریس شد. آن‌چه دادائیسمِ پاریس را از دادائیسمِ زوریخ متفاوت می‌کرد، تکه کاغذهایِ رنگی بود به شکلِ «پروانه» که بر در و دیوارها نصب می‌شد. بر رویِ «پروانه‌ها» با خطیِ ناخوانا نوشته شده بود " دادا همه چیز است"، " شنیده‌اید که می‌گویند: خفه شو!"، "هیچ‌وقت حق به جانب دادا نیست!".

   تریستان تزارا معتقد بود که نباید دادا سمبلِ قدرت شود واز این‌روی با بسیاری از دادائیست‌ها از جمله با برتون که  در سال 1921 دادگاهی علیهِ ماریس بره به راه انداخت، به مخالفت پرداخت. دامنه‌یِ اختلافات میانِ این دو تن یعنی تریستان تزارا  و برتون روز به روزبالا گرفت تا جائی‌که عمرِکوتاهِ  دادا پیامدِ تضادهایِ درونیِ جنبش شد. به نظرِ تریستان تزارا دقیقأ این بی‌نظمی و هرج و مرجِ حاکم بر دادا بود که به آن ارزش و بها می‌داد و گرفتن این خصلت از دادا ، یعنی مرگِ دادا.

سرانجام برتون در سالِ 1922 با پیوستن به سوررئالیست‌ها دادا را بوسید و به کناری گذاشت. تریستان تزارا- اما، سال‌ها به عنوانِ یک دادائیست به نوشتن و انتشارِ آثارش ادامه داد، اما دادا دیگر در میانِ مشتاقان فرهنگ و ادب رنگش را باخته بود.

   پطر گلاس در سخنِ آخر کتاب " دادا همه چیز است" می‌نویسد: " شاید همین شکوفائیِ ناگهانی  و مرگِ زودرسِ دادا بود که هنوز تا هنوز است دادائیسم در چشمِ ما پدیده‌ای تازه و نوست."

 

 

دو  قطعه از کتاب ِ "دادا همه چیز است"

 

1

 

وقتی انگشتانِ خمیده‌ات درازتر می‌شوند و سویِ

چشم‌ها سرخم می‌کنند

برای فشردن

      شعله فریاد سرمی‌کشد

تو آن‌جائی زیرِ لحاف

و مغازه‌ها کارمندانشان را در ساعتِ ناهار 

به بیرون تف می‌کنند

 خیابان ان‌ها را با خود می‌برد

زنگِ ترامواها می‌شکند

این معنایِ راستین را

 

 

2

 

دریده است

مِه چشم را که نگاه را رنگ می‌زند

با کمی خون و عرقِ نازلال و رقصِ تابوت خسته می‌کند

یا رنگ‌هایِ شادِ ناگهانیِ تویِ رگ‌ها

چرخِ خاکستریِ سخت شده خراش‌خورده بر شاخه‌ها

ماده میانِ فاصله می‌جهد

من گاهن مرگِ مخفیانه را دیدم.

 

 

 

 

مطلب بالا از کتاب " دادا، همه چیز است" اثر تریستان تزارا گرفته شده است.

عنوان کتاب به زبان سوئدی:

Tristan Tzara (2004) ”Dada är allt!” Lund: Bakhåll.

 

اسامی:

 – Hugo Ball Cabaret Voltaire – Emmy Henningd, Hans Arp, Richard Huelsenbeck – André Breton – Francis Picabia – Marcel Duchamp – Paul Elurd- Max Ernst – Georges Ribemont Dessaignes – Peter Glas