بایگانی صفحه اول تازه های شعر کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی |
|
|||||||||||||||||||
***************************************** آنقدر شعر چکیده زیر پوستم که دیگر ترسم از لای خطوط پیدا نیست خودِِِ خطوط است – ترسم.
2
آنقدر حرف خزیده توی گوشتم که دیگر سایه ام بالا تر از خودم ایستاده ، حرف می زند با دهان من.
3
با شتاب قلم از دفتر زنجموره های مخدوش
پرنده ی سنگخورده دودلی بالهایش را به نگاه بی شیله نسیم می بخشد
افق لاقید تر از همیشه است و آب روی پوست ترک خورده ی آسمان عبوس.
... …
هیچ طرح تازه نیست ، آب آسمان افق دو بال شکسته پرسه ی نسیم – بر دامن زنی ............. .............
می خواهد چیزی بگوید - با شتاب قلم -
*************************************************** بروم یا نروم خاک ِ روی ر ویا هام از لرزشِِِِ لب هام بالا کشیده است تا شقیقه ها م و هی خُُلق انگشت هام را کج می کند - روی خط های دایره ای
بمانم یا نمانم سنگ روی سنگ است سرم در گودی دستهام مثل خشت روی خشت که خانه ام - در باد های بیابانی. ِ 2
میان من و تو نگاه افقی بود از فلس های نقره ای
با سر انگشت خطه لبهات کشیدم بر صورتم افتادی در آغوشت پاشیدم و بعد ...
میان من و تو نگاه تلاقی دو سایه شد و یک سؤال پیر.
3
تلاقی نقطه هام خواهش رقص است بر عمود خط
با من بیا در نقطه های آزاد تلقی در من بپیچ
4
پرسه زخم است در خوف بالهایت ملال آهوی چشم
از دفتر کهنه ای که هرگز چاپ نشد. نامش قرار بود « و ما به رنگ مهتاب حرف می زنیم» باشد.
1 در یک الف - که قد آدمی بود راست شدیم
در خلال ِ واژه هامان. واژه برابر واژه انسان نشدیم ما خدایان ِ کوچک روبرو در همین یک الف که قد ِ ما بود : قد ِ آدمی.
2 تا شب که شتاب بگیرم چشمهایم از شقایق پُر است
دم و ُ باز دم باز دم ... ... و سپس روبرو سکوت ِ صحرا هاست اگر نترسم بیمارم :
افعی کنار ِ دره من پیش ِ روی سه دانه چیده در یک دهان با من که خاطر ِ صفر را مغشوش نمی کنم
3
صلیب را سرخ می کشد روی پیراهنش - خاکی و بعد از آن گم می شود میان بالهای ِ عقربه به بوی ِ شلیک سکوت و ساعت رسیدن ِ مِه در کوچه های خیس
شکل ِ خلا ء می شود این سایه که می آید.
بیست و هشتم دسامبر دو هزارو چهارشنبه
|