|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
|
الیاس قنواتی |
|
آدم ها شکل های عجیبی دارند وقتی شاعر می شوند تقدیم به سارا نظارات
من یک شعر پستان دارم
دست دارم پا دارم و سری که توی سر ها گم می شود در آمدم با رفتم چشم ندارم که آسمان همیشه بی چشم باران می بارد خیس خیسم و به نفس نفس افتاده ام با تنی که توی کلمات گم می شود روی خطوط دراز کشیده ام و می خزم
این طور نگاهم نکنید من طور دیگری هستم با سرم که توی سر ها گم می شود همیشه با همسرانم دعوا دارم شب ها به خانه بر نمی گردم مثل خیابانی ها شب و روز بی چشم آسمان گم شده دارد مثل خیا بانی ها گم شده بی چشم باران می بارم مثل خیابانی ها خیس خیسم و به نفس نفس افتاده ام این طور نگاهم نکنید من یک شعر پستان دارم سرخ بی لباس روی تخت با تنی که توی تن ها گم می شود
نام این شعر هر زهر ماری که دوست دارید
به تنم اتو می کشید کسی که قرار نبود زن باشد همیشه با نوازش شروع می شود . با دو پا که در من رفت زندگی آغاز شد طرز لطیفی از عشق تماس مدام تن با من من شلوار آقای ایکسم مرا پا کرد و بیرون زد از توی سوراخ تنم سیگارش را بیرون کشید سر در گم سردرگمی یک عشق بود بی آن که به من زبانی داده باشد این را با خودکاری می نویسم که حرام زاده دیر هل داد توی سوراخم من عاشق حرام زاده بودم و می دانم می خواهد با اتو تنم را بسوزاند زنی که حالا به جای من است
بعد از دو لیوان وارو شده
مثل چراغ دستی اهل یم کنار تو با سنفونی مثل تانگو قدم می زنم در آغوشم می گیری می چرخانیم دورم نی روی تخت خوابت بیداریم را رختخوابی می کنم با چشم های دو لیوان وارو شده لا لا لا لا ای آرامش بی قراریت نازی برای سنفونی در آغوشم می گیری می چرخانیم دورم می زنی
به وقت قرار این بی قراری بیقرار بی قرارم روی تاب نشسته ام و تا بیتابیم تابی نیست نیستی قرار هم نبودنت بود ونبودنت هم نیست توی کوچه سیگار نیم سوخته طعم تو می داد مگر تو نگفته بودی ما در اتفاق به اتفاق رسیده ایم پس این کدام اتفاق است که نه بویی از رفتنت هست و نه عطری از ماندنت یادت هست به بیابان زدم که بیابانی باشم توسعه ی شهر مگر گذاشت گفتی شهید تو باشم رفتم و شدم نوشتند روی خیل عظیم کلمن ها بنوش به یاد او امدم تنم را بردارم بروم گورم را پیدا کنم گیر دادی که شهیدان زنده اند ماندم حالا می گویی تن تیر خورده دارم دارم که دارم ، دوستت ببین خودم هستم با قدی متوسط چشم هایی که از مرز مشکی بودن گذشته و مو ها یی که وقت مد موج دارند و وقت جزر آرام آرامند آرام در گوشی می گویمت ادامی این شعر شخصی ست هزار و سیصدو هر چقدر که بود بود و هر اتفاقی که افتاد افتادیم از جایی به جایی برای جا به جایی ادامه ی این شعر شخصی ست
|