بایگانی صفحه اول تازه های شعر کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی ویژه ی 8 مارس |
توماس ترانسترومر
برگردان: خلیل پاک
نیا |
||
ژوئیه ۹۰
خاک
سپاری بود
ارگ
سکوت کرد، پرندگان خواندند
به خانه راندم
برملاشده
از مجموعه شعر " بلم غم " چاپ ۱۹۹۶ .
|
||
دستخط آتش
شوری درمن شراره می کشید فقط هنگامی که با تو عشق می ورزیدم. می درخشد و خاموش می شود مثل کرم شب تاب می درخشد و خاموش می شود می توان دنبالش کنیم سوسو زنان که می خزد در تاریکی شب میان زیتون زار ها .
سراسراین ما ه های غمگین روح، پژمرده و خاموش تن اما با تو یکی می شد آسمان ِ شب غره می کشید دزدانه کیهان را دوشیدیم و زنده ماندیم.
این زوج
چراغ را خاموش می کنند وحباب سپیدش سو سو می زند چندی پیش از آن که مثل قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود بعد پرواز می کنند دیوارهای هتل به تاریکی ِ بهشت پرتاب می شوند.
جزر و مد عشق فرو نشسته و می خوابند اما پنهان ترین فکرهایشان هم را می یابند مثل دو رنگ که روی برگی خیس در نقاشی کودک دبستانی به هم می رسند و با هم یکی می شوند.
تاريک و ساکت است اما شهر با پنجره های خاموش شبانه نزدیک تر شده خانه ها نزدیک تر شده نزدیک تر آمده اند انبوه مردم با چهره هایی که چیزی نمی گویند.
|
||
http://www.kirjasto.sci.fi/trastt.htm
|
||
شعری
از خلیل پاک نیا
يک اتفاق ساده
تعجب ندارد که آدم دو جایی می شود گاهی از هر کجا که راه بنماید می رود بيرون از فصل قدم می زند مفصل ها کار نمی کنند زمین گیر می شود
می نشیند کنار خالی شباهت سيگار دود می کند خاکستر تنگ هم می چیند خودش را می بیند تو را می کشد
سایه نداری مثل فرشته ها تعجب ندارد که.
|
||