کلاژ 14
زیبا کرباسی |
|
از سر که گذشت پشت سر هواست
پیش رو از هر چه هست و نیست کم و بیش هواست
نفس که بشکن بزند نمی شکنی
پشتک که می زند لی لی کنان دِلِی دِلِی هواست
حواست کجاست!
قول و قرار تن به قرآن که بساید جان ارزان می شود
امتحان تجدیدی پس می دهد
وقتی ندیده ای چگونه می شنوی
پرده های موسیقی خونی ست که در هوا موج موج می شود
حروفی که از موج ها می ریزد حرفه ای ست
بال بده ماهی ها را که وقت رقصیدن مثل چراغ چشمک زن خاموش و
روشن می شوند
رقص رودی ست با حرف ها که می
دود در دریا می ریزد
بال بده آسمان خراش ها را تا آسما ن خراش بردارد
بریزد کف دستت شنا کند
مربعی که از مکعب بیرون زد عاشق بود
در دور دایره گی به در و دیوار که می کوبید خون از گوشه هاش می
ریخت و می خندید
یانیر دوداقلاریم گؤلنده
نقطه ای که این جا نشسته ناف من است پایین تر بلغز
یوق اوردایوق گؤزلریم ده گل
َگل گؤزلریم ده َگل
حالا
انگشتانی که از ماه بیرون کشیده
با ناخن های رنگی نُه ماهگی ام را از گریه بلند می کند
به همین سادگی پستانم را در دهان کودکیم می گذارم تا مادرم بزرگ
شود
دیگر صدای گریه ات این سقف زودباور را روی سرم خراب نمی کند
کلاژ 16
پیش از آنکه کشتی سرخت را در آب ها ی
خُنک سر به هوا کنی هوا را سربه سر بنوش
هوا همین چند نفس چکاچک باران است
دم به دانه دم به دانه زمان را بنوش
گذشته را با چشم های حسودش ببوس و ببند
آغوش های سبکی را که مثل چُرت از سر سالها می پرند
با پرنده هایی که برای بدرقه ات بالشان را بر آب می کوبند غوغو کن
یگانه را از بیگانه خالی
در این جنگ خودی تا به خود آیی به خدا بی خدا مرگت حتمی ست
گوش های ناخدایت را از پنبه پر کن
بگو دست و پایت را با طناب به عرشه ببندند
سایرن هایم* را به پیشوازت فرستاده ام
گول جادوی این شعر را نخور
نفس همین آتشگردان رنگ است که مثل خنده هایم از هم می پاشد
زرشگی داغ آلبالویی ولرم صورتی نرم
استخوانت را قرص کن
فرو فرو شو تا ته تا اعماق
خیلی تنهام
سایرن: حوری دریایی، در افسانه های
یونانی موجودات مزبور، فریبنده و اغوا کننده ی دریانوردان معرفی شده
اند.
(فرهنگ کامل انگلیسی فارسی ، تألیف دکتر عباس آریانپور کاشانی
|