روشنک بیگناه

دو شعر

fanus

 

1

مرغ‌های دریایی ، نیمکت‌های سیمانی
باد زمستان
و فانوس دریایی نابل* در یورک
عکس می گیریم جمعی
و شکل‌مان مانند ملاحانی‌ست که
صد و چندی سال پیش، اینجا
در باد و بوران گم شدند.

  ***

اگر می‌توانستم درختی می‌شدم
که شکل هیچ خاطره‌ی تلخی نباشد
تا آینه
شبح شکسته ی ملاحی را روبرویم ننشاند
درختی که شاخه‌هایش
جاده را به آغوش کشیده باشد
دیوانه و آشکار.

*Nubble Lighthouse, Maine

 

2

 

ظهری تابستانی
قدم می‌زنیم
انگار که نرمه بادی ما را
هل دهد به جلو
و قطاری موازی با جاده بگذرد آرام
در سایش شانه‌ها

کنارم راه می‌روی
چون توسکایی که جنگلش را حصاری باشد
مه شکاف برمی‌دارد با زنگ دوچرخه‌ای

بازگردیم ؟
یا به همان درخت بید همیشگی برسیم؟
 یا به پل بعدی؟
یا آسیابی که آن دورها روز را پایین می‌کشاند
و با پره‌‌هایش می‌راند
افسوس و راز را
؟

به عصر پاییز رسیده‌ایم
یک پیاده روی عصرانه
ما را عجیب پیر کرده است.

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه ی اول