شعری از روشنک بیگناه

 

شبی از لای در سُریدیم بیرون
صدای پا
آجر آجر تا دورها

کسی ندیدمان نترس
باد "دیوارها را جلو می آورد"*
اما هیچکس به نام
صدایمان نزد

سرخوش منم
که از صدایم هول می شوی
از نگاهم می میری
صد بار هم از این خیابان گذر کنم
عادت نمی کنی

اینجا پچ پچ است به جای باران
و بادها همه مستعار

 

 

* "دیوارها جلو می آیند"  از شعر نیمی از زندگی ، هولدرلین