شاپوری
8
از جایی آغاز می شود که زیر زانوهای من بود
بالا می آید تا روی زانوها که زانوهای منست
چیزی می گوید مثل " بیا" یا " بیا نزدیکتر"
دستم را روی گردنم می فشارم یعنی " خوب نیستم"
یعنی " می خواهم سرم را بردارم چشم هایت را نگاه کنم"
روی زانو سرش بالا می آید تا روی گردنم
هنوز نمی بینم چون چشم هایم حالا روی پرده می گردد
ملافه را برداشته
روی دامن من خوابیده ایم
سرش را روی گوشه ای از سینه ام می گیرم
گوشه ای از سینه ام را می جود
پشت دندان هایی که می جوند قایم می شوم همیشه
شاپور انگشت ها را می چسباند روی حفره های گونه ام
دوباره انگشت هایم را می چسباند روی حفره های گونه ام
چشم هایم از کاسه های وق زده تو می روند و نرم می شوم و دوستم دارد
وقتی سرش را لای لب هایم می گرداند
و لب هایم روی زانوهایش می گردند
و همینجور همیشه