بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه پیوندها شعر، علیه فراموشی ویژه ی 8 مارس |
از هزاره ها با خوشه ی آبی
1 خاتون نه روی مس ینجا روی هر چه باداباد قدم می گذارد وُ فریاد می زند بری باد و همهمه هی ِگیلاس تا خروس در حوصله ی ِ زاغ گم شود با باران و پروردگار كه نه آدم است وُ نه ستارگانِ نَم نَمِ دیوار نماند در باغ نویش سیه باشد ریسمان و مرگ 2 در اتاق نور بالینم را تاریك می كند و خاتون ناراحتِ برنج نگرانِ شاهزاده گانِ نان و الفبی بركه
آه الماس در مهتاب چشم در چشمِ خواهرم دارد وُ ماه 3 تلاطم با نكاتِ كف طلوع در ناخن هیمان دارد ینجا جاده با آداب ِارتكاب گیسوانمان را پاشید 4 گاه دلم نمك می خواهد و كویر از ابعاد ِارتفاع ی انحنی ِكشیده در دریا با پروردگارِ راش ریسمان را بیاور 5 خاتون در ابتدی ِ شب نشسته است و غریبانه آسمانش را در تنور قرینه می كند 6 خاكسترِ صدف انتهی اشك بود خاتون خاك است و در دهان آب می شود
|