|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
گفتگو
در نگاهی که می کند به من میپرسد
از چیست که ساکتم
راستی از چیست سکوتم
و خود نیز جستجو آغاز میکنم
برای یافتن پاسخی به آن
چشم از چهرهاش برمیدارم و نگاه میکنم
به این دیوار و به آن دیوار
به این پنجره و به آن پنجره
به دستهایم که روی رانهایم افتاده است
و از نو به چهره او برمیگردم
او هنوز نگاهم میکند
سکوت توی اتاقش را میشنوم
دوست میداشتم بگویم سکوت من از نگاه به خودم
برمیخیزد، زیرا نمیدانم
که چه معنائی میدهد این.
درختان انگور فرنگی
راه میپیمودیم در گسترائی
گشوده به منظری از خلنگزار و درختان انگور فرنگی،
گسترائی به همانسان کهن
که جهان
به همان گونه که در گذشتهای دور آغاز شده بود
به همان گونه که ماندگاری یافته بود
همان گونه که باید باشد
همان گونه که اکنون
ما نگاه میکردیم به درختان انگورفرنگی
آنان در تاریکی بر پا ایستاده بودند و خاموش
خاموشی گزیده بودند بر آن ناپدید شدن. |