|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
در سکوت سبز خیابان
خُب میترسند که بترسند
چرا به حضور آفتاب اعتراض میکنند؟
چرا اقرار از درخت و آینه میگیرند؟
مگر ماه و زلال رود
دیدار روشن و ترانهی سبزشان را
تا چند بهار دیگر
در بغض گریه و زهر خاموشی باید بپیچانند؟
چیزی نگو که چیزی چنگ میزند همینجا کمی بالاتر از اینجا
چیزی نگو نگاه کن به رد سوختهی ستارههایی
که شبهای ترس و خناق و انتظار
امید ناخسته را
تا هنوز بیدار نگاه داشتهاند
چیزی نگو که چیزی چنگ میزند اینجا همینجا
رختخوابم را ولی
پای همین پنجره بینداز
-صداها را میشنوی؟
میخواهم کنار ماه
سر بر بالشم بگذارم و
یکبار هم که شده
در سکوت سبز خیابان
چشم باز کنم.
تیر 1388/ ژوئن 2009
|