|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
مرثیه هائی برای پرنده هایِ ایرانی در قفس
رباب محب
در مسیرِ پائیزیِ خود
پیراهنِ تابستانی را می درید
دو درخت بود پاهایش...
&
قلبش
تویِ پیشانی اش می تپید
پیشانی اش
پاهایش را نوشت
پاهایش
به مرگِ گمشده گفت:
سلام
مرگِ او
ولی
...
به یقین
دفترهایش را در باد
تکان خواهد داد.
&
تنشی
میانِ رنگ ها وُ آویزه ها
دوربین
هایِ بسته به کفایت می بینند
به روایتِ پرواز آواز می خوانند
پرنده هایِ بال شکسته
در مسیرِ مردمک هایشان
خورشیدی پلک می زند
که از شب وُ از ستاره گذشته است.
شنبه ،
3
بهمن
1388 Saturday, January 23, 2010
|