سه شعر کوتاه از ویلیام کارلوس ویلیامز

ترجمه : روشنک بیگناه

 

 

پیش  در آمدی بر زمستان

پروانه ی بید زیر لبه ی شیروانی
با بالهایی مانندِ
تنه ی درخت،
 لمیده
قرینه وار ساکن

و عشق
چیزیست کنجکاو و نرم- بال
بی حرکت زیر شیروانی
هنگام برگ ریزان

 

سکوت

زیر آسمانی کوتاه
این صبح آرامِ برگهای قرمز و زرد
یک پرنده چیزی را آشفته نمی کند
به جز شاخه ای کوچک
از درخت هلو یِ برگ سبز

 

نمایش

گلهای سرخی بودند در باران
" آنها را نچین"، به التماس گفتم
    "  نخواهند پایید"، او گفت.

"اما خیلی زیبایند
      همانجا که هستند".

"ِای ی ، همه ی ما روزی زیبا بودیم"، او گفت.
و گل ها را چید و به دستم داد.

.