بایگانی      صفحه اول        شعر      نگاه      کتابخانه      پیوندها      شعر، علیه فراموشی      ویژه ی 8 مارس

 


چند شعر از هادی ابراهیمی

 

1

سرزمینی که در آن متولد شدم

دزدیده‌شد

کسی آنرا ندیده؟

مسئول امور پناهندگی می‌پرسد:

 - ملیت و دلیل پناهندگی

می‌گویم به دنبال سارق سرزمین‌ام می‌گردم

فکر می‌کنید دل‌اش به‌رحم بیید و آنرا پس‌بفرستد.

با لهجه‌ی تکزاس آمریکا می گوید:

 نامه‌ای به جان اشکرافت بنویس

و یک کپی هم برای جرج دبلیو بوش.

 

امروز آگهی‌ای‌تنظیم کردم

و برای رسانه‌ها فرستادم:

I am lost

Anybody

Seen

Me?”

 

2

گاه و ناگاه اصلاً همه‌گاه

واژه، شئی‌ای خطرناک می‌شود

- بمب

- ب 52

- سیاه‌زخم

- بن‌لادن

- جرج دبلیو بوش

پیش‌از آنکه CNN خبرش را پخش کند

در ذهن منفجر می‌شود.

 

3

از همسرم خواستم خرید که می‌رود

اگر شعر تازه و رسیده گیرش آمد

به اندازه یک کیسه پلاستیک

بریم بخرد و

حتماً به تاریخ مصرف آن توجه کند.

4

به نفس نفس می‌افتد

و موزونی‌اش را از دست می‌دهد

ین عقربه‌های ساعت

و ثانیه‌شمارش

حوصله‌ی کوچه‌ی درد و چرک و گَنداب گرفته را هم سربرده‌است.

و چون اسبی گرفتارآمده در لجن

شیهه می‌کشد و چشم گردش از درون قاب سیاه

هراسیده به من زل می‌زند      

و دقیقه‌شمار و ساعت‌شمارش

چون گاری گیرکرده در گل‌و‌لای

به من خیره می‌شود اما راه نمی‌رود.

و من خستگی‌ام سنگین‌تر و

کابوس‌ام ژرف‌تر می‌شود

 

عقربه‌های ساعت. . .

عقربه‌های ساعت. . .