|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
All rights received
ترافیک باز
نشده
از
ین چهارراه که بگذریم
هر بار حسرت معراجی ناقص
آسانسور گیر کرده
نمی دانی چقدر سخت است
وقتی ابر
وقتی پیامبری تنهیی
که تمام معجزه
هیش
لو رفته...
.
.
.
(شعر دوم)
آرام آرام تحلیل می روی...
و بر پوست آینه ات
چروک هایی از جنس آجر می افتد...
ما بزرگ شدیم
و در آجرها چیزی را دیدیم
که سالها در آینه ها می جستیم...
|