|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
مینو نصرت
پرده ها بغض گیسوان حنائی سپیدار بر رودخانه باران آغاز می شود بید پیراهن لیلی را در می آورد با جنون چشمانش خیره به دور دست سیب سرخاب گونه هایش را پاک میکند من پنجره و پلک ها را یک نفرباید که بیاد فقر را بروبد از فرشته ها بخواهد تا گل آدم را لمس کنند بهشت را از نام من بگیرد قسمت کند میان همه و جریمه امان کند تا از روی منشور کوروش چهل بار بنویسیم
|