دو شعر از ترانه جوانبخت
شعر اول
من یعنی
من
پس
این
من سربه
زیر عشق
یا هرچه
تو می خواهی
من در
پی
حل این معما
من عاشق
و درگیر سرنوشت
من با
نگاه ساخته درشعر بی کران
یا هرچه
تو می گویی
من تو
من با
تو
من بی
تو
یا هرچه
تو تعبیر می کنی
من بی
خود این من
من با
خود این خودها
من اصلا
یک خود بی خود
یا هر
سه سطر مضرب 4 این معما!
من یعنی
من
پس
نگاه منعکس از دو سطر قبلی!
یا جمع
این همه سطر با "یا"
یا جمع
این همه سطر بایا
شعر دوم
خودم
ناپیدا
غرض
ندارم در
سطرها لیز
می خورند
جریانی در
کار نیست
یکی خواب است
جریان خون،
ریخت خون ریزی را بی ریخت تر!
و قلبی که
خود را در بی خود دید
زمان،
سکوت را به گوشواره
مهتاب آویخته
تابلوها در
زمزمه من
سبیل یک
واژه
را دوبار تو دادم!
تو
در تو شد
دیگر
سنگین نیست برف
نگاه
را جلو جلو برو در عجب ها!
دریا
را به سطر دوم بردم
حرف
ها نمی خشکد از غرض ندارم در
نه
زایید!
نه
سایید!
شعر
من سبکی را امضایید!
پیدایم نمی
کنی
در جسدی که
سال هاست مرده
همیشه
موازی نیست ریل قطار
هیس! مبادا
شعر از خواب بیدار شود!
|