|
|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
|
مونولوگ رباب محب |
طعم آش هیش گم گیس هیش پیدا گیس هیش خود ِ خانه.
به خانه که برمی گشت نسل ِ گم پیدا بود زیر بال هیش انزوای کتاب وُ ترس های من. در چنته ی میز و دفترم اما حرفی نبود، من بودم و ُ شاخه های ِ اوبی دغدغه آویخته روی عرشه های ِ من:
" تو را به دست هیت می سپارم، و دست هیت را به تو. گیس هیت را اما نچین!"
ین گفت و رفت. ابله ترین ستاره در ِ خانه زد، انگار بی آسمان افتاد بالای سرم و رنگ گیس های مادرم نداشت. سفیدی ِ کاغذی داشت برای بادبادک های ِ فراتر از کودکی هام بر باد رفته
: " جیت را با درخت عوض کن ، سبز می شوی !"
رها کردم جانب ِ خود. رنگ سرب زد در مس ِ زمین و شب ِ کویر – دیگر برابر با شب دریا نبود. پهلو ی من بود، به روزهیش که می زدم، می گفت:
" ین قطار که رفت با چند مرده رفت که روز ِ دریا دیگر برابر با روز ِ کویرنیست؟ "
روزی نبود. زنی بود که جمعه را آواز می کرد- درد های در گلوش:
" ما به مرگ خود نیز عادت می کنیم! گیس هیت را نچین، دختر ِ آوازهای جمعه!" ...
جمعه را آواز کردم آواز را رنگ ِ مرگ - رنگ ِ گیس های بلند ِ زیر گیس های سکوت اما ، سبیل های تماشائی به درازای ِ گیس های مادرم از پوزخند لبریزم می کنند، حالا
حالا بیا- قیچی! مجلس ِ ترحیمی برای گیس هیم بیار!
پراگ/ پائیز دوهزار وشش » R از دفترچاپ نشده ی « مونولوگ های
|