|
بایگانی صفحه اول شعر نگاه کتابخانه شعر، علیه فراموشی پیوند ها |
گذار
دهلیززمان
ازبوی مردارهرآن
آکنده است
به پیشوازآینده
باشادترین جامه ام می روم
واوسیاه پوش می آید
ازهرچه دیروزآگاه است
واینکم را زیربارآگاهی می کشد
آونگ ها
گرامیداشت مردگان را هم نمی ایستند
چشم انداز
ابری خسته درآغوش کوه خفته بود
وپرنده ای ناپیدا
از روی برگ های نورسته
آوازی تازه می خواند
که بادی گستاخ براین آرام تاخت
پس من تنها شدم
با باران
که ازدلم می گفت
پیشکش
دوجام روشن اشک
به آنها
که پیرهامان راپیمانیست با چشمهاشان
باشدکه بیخواب شوند
ودوکاسه ی گرم خون
به آنها
که تیرهاشان راپیکاریست باچشمهامان
شاید که سیراب شوند
روزانه
خورشید می تابد
و ابر می بارد
بی آنکه بگزینند
رویش هرزها را شگفتی نیست
آبشان می رسد
ونانشان
من سوگوارباغم
درپیری زودرسش
از
دفتر دربارش اشک 1386
دیگر
آنک
به بارگاهی ستوار
دستی خونین دهانی را پر از زر می کرد
وینک
به شامگاهی دشوار
دستی زرین دهانی را پر ازخون می کند
تاب
بایدماند
وصدای خردشدن استخوان ها را تاپایان شنید
بایدخاموش ماند
وگوش به پیش بینی نوزادان داد
بایدخیره ماند
به هم آغوشی آفتاب و لجنزار
زیرنگاه شرمگین آفتابگردا ن ها
به دشت که می سوزد
وآب
که ازحوصله ی جوی سر می رود
خویشتن
نه درآینه ها
که هر روز همان خواب پریشان را می بینند
نه بر دفترها
که پر ازنام مردانی اند
که درجستجوی زنان
فرزند می یابند
پدرم راکه برهنه می کردند
من پی به خویش بردم
راهی
به دشت
آوازنی می روید
بردوشم برگی
که زیرپای پاییز نمی نالید
و درسایه ام بره ای
که دلتنگ گرگ شده است
از
دفتر به آهستگی مرگ 1390 |