لیلی کنار پنجره
لیلی بر بستر
لیلی کنار در
لیلی کنار پنجره لیلا شد
نبافته نه نگاه نکن موهاش بافته نیست نه
پاها را شسته در بوی شیر تازه رنگ پریده را شسته
تنش توی سایه نیست
دامن چرخید دور قامت لیلا
لیلا رقصید و عطر پونه
ی ماده مالید روی هوا
خندید و همچنان که می خندید اما موی افشان
نداشت
موهایت را دراز کن ابروهایت را باریک
موی لای پایت را کمی موی روی پایت را
و ببین کمی موی زیر بغل را عزیزم لیلا!
کوتاه کن بلند کن کوتاه کن ها
حالا بخند یعنی بخند اما زیاد نخند
گاهی میان خنده بگو آه
نمی خواهی نگو
نمی خواهی تو بنشین آن بالا آن پایین بگو کوتاه کن بلند
کن کوتاه کن نه
اما بخند میان خنده بگو آه
لیلا رنگ پریده را شست
چشم خمار را گشود وق زد وقیح شد آه
و دست کشید نه روی سر زانو که شیر تازه مایه
بسته بود
و آه باز آه
حالا فقط منم که ایستاده ام به تماشا ها
گونه هایم را و گونه هایت پستان هایم را و پستانهایت
بگو بیا سر لای دل های گرم هم بگذاریم
راه چشم های خواب نیالوده مان را پیدا کنیم ها
به من بگو
فقط من ایستاده ام به تماشا
چیزی نظیر بیداری یا خواب وقتی می پنداری بیداری
دامن چرخید
لای زانوها که پا ورمی چیدند روی گل قالی
پیچید نه
و همین حالا دست روی نه روی سینه ام
روی پستان های روی سینه ام ها؟ بنشان دستت
را
من که زانوهایت را پشت گلگلی های دامنت دیدم
وقتی خندیدی با تو خندیدم و
بوی پونه ی ماده جویدم یکبار حتی انگشت
هایم را جویدم
از خواب که بر می خیزیم باز ها نگو
تو نگو کوتاه کن بلند کن نه
تو نگو
لیلا کنار پنجره لیلی شد و نشست
|