جمشيد برزگر
روزنامه ی تعطيل
بی آنکه از تلفن استفاده شود
سرطان خبر تمام شهر را گرفت
و روزنامهی تعطيل
در شمارگان ناپيدا
به روی زبانها
تکثير شد
تند میزند
نبض قرمز ماهی
به روی کاشی خون سرد
اثر انگشت
چگونه میشود توضيح داد
برای پليس
تمام اين تفاوت را
هيس!
کمی يواش حرف بزن زمان کشف هويت
کسی
برای اين اقامت نهانی
مجوزی نداده بمانی
مگر خودت نمیشنوی؟
صدای دست همه شبيه يکدگر است
و يا نمیبينی
که اختلاف خطوط اين انگشت
مراقب را چقدر برآشفته است؟
نه حدس زده باشم
يقين دارم
که در خطوط انگشتانم تو پنهانی.
بدرقه
روزی که خورشيد
میسپردم و از خود ارثی نمیبردم
انگشتهای کش آمده
با تکان تکانِ خود میگفتند:
ــ «رفتی چنان که انگار میکنيم
هرگز نيامده بودی »
اما چيزهايی هست که من نمیدانم
چشم هايی که میخفتند و حرفها را
در مردمکها خاک میکردند و در عوض
دست ها
درياچههای کوچک را
همچون علامتی محو میکردند
تا رد پايی از من
بر جادهی تهی
خرداد ۱۳۸۰،
وين